آیا
گمان می کنید که خوشبخت بودن آرزویی دور و دست نیافتنی است؟ آیا معتقدید
که حوادث خارجی، خوشبختی را به شما هدیه می کنند؟ در این صورت ، احتمال
دارد که از زندگی خود رضایت نداشته باشید. برعکس اگر گمان می کنید که
خوشبختی در اندیشه و ذهن شما پنهان شده است ، فرصت برای ساختن یک زندگی
مملو از شادی و رضایتمندی در پیش روی شما قرار دارد . گی ماتسون ، مشاور
خانواده از رهنمودهای زیر را برای کسب رضایت از زندگی فردی و اجتماعی
ارائه می دهد:
1) نعمت هایی را که خداوند به شما عطا فرموده است ، بشمارید .
حق شناسی و قدردانی لازمه خوشبختی است . پس بهتر است که هر روز برای کمترین چیزی که در اختیار دارید، سپاسگزار باشید.
2) ازخود بپرسید :" چه چیزی برای من بیشترین اهمیت را دارد؟"
سعی
کنید که به ارزش های خود توجه بیشتری داشته باشید ، ( مثل جنبه اخلاقی کار
خود). به ارزش هایی بها بدهید که در زندگی به کار می روند . توقعات و
انتظارهای غیرقابل کنترلی را که نمی توانید بر آنها مسلط شده و آنها را
عملی و قابل اجرا سازید ، برای خود ایجاد نکنید .
3) به واقعیت ها بیندیشید.
بررسی
ها نشان داده است که موش های آزمایشگاهی وقتی در مسیری ناشناخته ( پازل )
به دنبال پنیر می روند، اگر فقط دوبار، با نبودن پنیر، رو به روشوند از
تکرار آزمایش خود داری می کنند یا مسیر حرکت خود را تغییر می دهند، در
حالی که ما انسانها، بارها و بارها به دیوارهای غیر واقعی تکیه می کنیم و
راه های تکراری را می پیماییم حتی اگر " پنیری" وجود نداشته باشد!
براساس نظر متخصصان ، شادترین مردم ، کسانی هستند که امیدها و آرزوهایشان بر پایه " واقعیت " استوارست .
(
کسانی که اگر جای خالی " پنیر" را ببینند مسیر خود را عوض می کنند.) پس با
خود رو راست باشید و سعی کنید آنچه که دارید و آنچه را که دنبال می کنید ،
واقعی باشد. درغیر این صورت به سوی یأس و ناامیدی سوق خواهید یافت .
4) از مسیری که آغاز کرده اید و به پیش می روید ، لذت ببرید.
موفقیت
خود را از طریق " شایدها" و " ممکن ها" ارزیابی نکنید . بلکه درراه درست
قدم بردارید تا بتوانید میزان کسب موفقیت خود را بسنجید.
5) یک فعالیت تازه را شروع کنید .
در
فعالیتی که حتی ممکن است نتوانید آن را به خوبی انجام دهید، به طور منظم و
با برنامه ریزی شرکت کنید. دراین صورت آنچه به دست می آورید مهارت تازه ،
اعتماد به نفس بیشتر و سرگرمی است .
و آنچه از دست می دهید زمانی است که صرف شده است ( لطفاً به شماره 9 توجه کنید)
6) از وسواس بیش ازحد دوری کنید .
آیا
تا به حال با فرد وسواسی ای رو به رو شده اید که خوشحال و راضی باشد؟
احتمالاً خیر، زیرا درزیر ماسک وسواس، ترس پنهان شده است . ترس از اشتباه
کردن و پاسخگویی به عواقب ناشی از آن.
متخصصان معتقدند که وسواس یکی از بزرگ ترین موانع تحقق آرزوهاست .
7) مثبت فکر کنید .
مثبت
فکر کردن، کلیدی است که می تواند جهانی از تغییرات را شکل بدهد. نگویید :
" سعی خودم را می کنم ." بگویید: " من انجام خواهم داد."
8) با آنچه که در اختیار دارید کار کنید.
حتی
زمانی که اوضاع ، امیدوار کننده نیست ، بهتر است فهرستی از آنچه که در
اختیار دارید تهیه کنید. مانند یک شغل ، یک دوست خوب ومهارت های اجتماعی و
آنها را برای پیشرفت خود به کار ببرید .
9) توجه خود را به موضوعات بی ارزش معطوف نکنید.
اگرخود
را به دست رسانه ها و آگهی ها بسپارید ، طبق آنچه که " دارید" ارزشیابی
می شوید ، نه آنچه که " هستید" . این ملاک ارزشیابی ، رفته رفته جوانترها
را نیز متأثر می سازد . درحالی که ارزش انسان از محیط خارج به او اضافه
نمی شود، بلکه ارزش فردی انسان را ، توانایی پذیرفتن مسئولیت گزینش ها،
مقابله ی اندیشمندانه با مشکلات ، شناختن اهداف و برنامه ریزی برای رسیدن
به آنها و پذیرفتن مسئولیت اندیشه ها و احساسات مشخص می سازد . هندیها
معتقدند که هر گزینش و انتخاب تازه ای که می کنید همانند دانه ی گیاهی است
که می کارید ، گزینش شما رشد می کند و به بار می نشیند. اگر احساس " کم
ارزشی " ، می کنید ، بهتراست به جای این که وسوسه شوید به خرید بروید و
به آنچه که " دارید " بیفزایید ، پیاده روی کنید ، یا با یک دوست خوب به
گفت و گو بنشینید .
10) با توکل به آفریننده جهان ، آرامش پیدا کنید .
همواره به یاد داشته باشید که :" یاد خدا آرامش بخش دلهاست ".
منبع:تبیان
خجسته
ترین و مبارک ترین لحظه ی زندگی تان لحظه ای است که متعهد می شوید حقیقت
را بشناسید؛ حقیقتی چنان محکم و استوار که خلل ناپذیر باشد.
تصور کنید
زندگی تان چنان بود که هر صبح که از خواب بیدار می شدید بسیار خوشحال و
هیجان زده بودید و می توانستید مطمئن باشید که شب، موقعی که به رختخواب می
روید می توانید با قاطعیت تمام بگویید "امروز روزی فوق العاده بود"
تصور کنید با دانستن اینکه تمام سختی هایی که در روابط یا کار یا خانواده تان با آنها روبرو هستید مسائلی حل شدنی هستند، چقدر احساس تمرکز و آرامش و رهایی می کردید...
تصور کنید چنان
اعتماد به نفس، خودآگاهی و بصیرتی در درون شما بود که می توانستید همیشه
آنرا بعنوان منبع قدرت و انگیزه در اختیار داشته باشید...
تصور کنید چه می شد اگر می دانستید که چگونه می توانید هر لحظه ی زندگی تان را با خوشحالی و خوشبختی و رضایت و آرامش درونی همراه سازید...
تجاربی
که در بالا توصیف شد، صرفاً رویاهایی دست نیافتنی و احمقانه نیستند. تمامی
این رویاها تحقق پذیر هستند. بطوریکه می توان کاری کرد به بخشی از واقعیت
های روزمره زندگی تبدیل شوند. توصیف های فوق تصویرهایی را نشان می دهند که
هرگز ممکن نیست جامه ی عمل بپوشند. اما این واقعیت ندارد. شما می توانید
این نوع زندگی را رقم بزنید؛ زندگی موفق و با معنا و مفهوم و مهم تراز همه
زندگی ای که با خوشبختی و رضایت و اعتماد به نفس و اقتدار شخصی کافی همراه
باشد؛ زندگی ای که همواره می خواستید داشته باشید.
کتاب
"رازهایی درباره ی زندگی که هر فردی باید بداند" حاوی مهمترین درسها
درباره ی زندگی است که تمامی ما در زندگی خود در پی جستجوی آن هستیم.
1.به دیگری متکی نباش، به خود تکیه کن. نیکبختی راستین از اتکاء به خودبه دست می آید.
2. احساس خوشبختیربطیبه سن و سال ندارد. آیا نمی بینید که بسیاری از سالخورده ها جوان و بسیاری از جوان ها سالخورده هستند.
3. وقتی چیزی برای از دست دادن نداریدآزادید و در نهایت خوشبخت.
4. خود را با کژی و نادرستی آلوده نسازید تا اعتماد به نفستان محکم و پا برجا باقی بماند. این تنها راه رستگاری و خوشبختی است.
5.انسان سعادتمند کسی است کهباهر خطایی،تجربه کسب کند.
6. عناصر تشکیل دهنده خوشبختی عبارت اند از: خودشناسی، احترام به خود و عزّت نفس که همگی از طریق مدیریت درست زمان حاصل می شوند.
7. کسی
که مایه شادیو خوشبختیمن می شود خودم هستم نه تو. نه به دلیل آن که تو
موقتی و زودگذر هستی ، بلکه به این دلیل که تو از من انتظار داری آنچه
نیستم ، باشم.
8. یکی از عوامل تعیین کننده خوشبختی شما این است که بتوانید در زندگی فعالیت های خود را اولویت بندی کنید.
9. احساس خوشبختی شما بستگی به این دارد که تا چه اندازه فکر می کنید کنترل زندگی تان را در دست دارید.
10. شما سزاوار داشتن بهترین زندگی هستید . دست خود را به سوی آن پیش ببرید.
11.هر کس انتخاب هایش را اصلاح کند، خوشبختی را احساس می کند.
12. خوشبختی میان پرده بدبختی هاست.
13. شما تنها در صورتی حقیقتاً خوشبخت خواهید بود که احساس کنید به دلیل خدمت به دیگران انسان با ارزشی هستید.
14. بسیاری
از ناراحتی ها و بدبختی ها ناشی از ناتوانی در بخشیدن دیگران است . این
عدم توانایی منجر به مقصر شمردن دیگران و احساس کینه و نفرت نسبت به آنها
می شود.
15. خوشبختی توپی است که وقتی می رود دنبالش می رویم و وقتی می ایستد بدان لگد می زنیم.
16.هیچ تغییری خوشبختی نمی آورد، مگر این که در جهت پیشرفت و ترقی باشد.
17. سعادتمند کسی است که به مشکلات و مصائب زندگی لبخند بزند.
18.حُسن شهرت و نام نیک بزرگترین سعادت هاست.
19. هر
کاری که در زندگی انجام می دهید برای حفظ یا افزایش عزت نفس است. شما در
کنار کسی احساس خوشبختی می کنید که باعث می شود احساس کنید فردی ارزشمند و
مهم هستید.
20. خوشبختی و داشتن عملکرد عالی هنگامی به سراغ
شما می آید که تصمیم بگیرید هماهنگ با والاترین ارزش ها و عمیق ترین
اعتقادات خود زندگی کنید.
منبع:تبیان
1. خوشبخت کسی است که از زندگی دیگران عبرت بیاموزد.
2. تفکر در عاقبت هر کار باعث رستگاری می شود.
3. ذهن آدمی مانند ساعتی است که مدام از کار می ایستد. ذهن را باید با اندیشه های خوبهمراه کرد تا احساس خوشبختی نمود.
4. ذهن
خودآگاه شما در آنِ واحد فقط می تواند یک فکر را در خود جای دهد، یا مثبت
یا منفی. شما می توانید با جایگزین کردن افکار مثبت به جای افکارمنفی به
خوشبختی دست پیدا کنید.
5. اگر من مستحق خوشبخت شدن هستم ، نباید فقط آن را برای خودم کسب کنم ، بلکه بجاست که دامنه آن را به سوی دیگران گسترش دهم.
6. خوشبختی، درونی است نه بیرونی.از این رو به آنچه هستیم بستگی دارد، نه آنچه داریم.
7. از آنجایی که کنترل افکارتان در دست خودتان است، خوشبختی شما نیز بستگی به میزان اراده شما در کنترل افکارتان دارد.
8.خوشبختی در خانه ای است که مهر و محبت در آن وجود دارد.
9.فقط عدالت است که می تواند موجب خوشبختی باشد.
10. نیکبختی و سعادت ، دست یافتن به آرزوها است و هرچه این آرزوها ساده تر و سهل تر باشد، امید رسیدن به آنها بیشتر است.
11.آفت خوشبختی ، آرزوهای دور و دراز است .
12.خوشبختی به سراغ کسی می رود که فرصت اندیشیدن درباره بدبختی را ندارد .
13.خوشبختی عطری است که وقتی آن را بر دیگران می پاشی چند قطره از آن بر تو نیز خواهد پاشید.
14. خوشبختی فقط یک تعریف دارد: "باور داشتن خوشبختی".
15. خوشبخت کسی است که از زمان پند بگیرد.
16. یگانه سعادت حقیقی ناشی از آن است که خویش را تسلیم غایتی کنیم .
17. عاشق بودن یعنی خوشبختی خود را با خوشبختی دیگری توأم کردن .
18.در زندگی فقط یک خوشبختی وجود دارد : عشق بورزیم و به ما عشق بورزند .
19.آنچه مرا محق خوشبخت بودن می کند این است که خوشبختی را برای خود نیندوزم و با دیگران قسمت کنم .
20.انسانخوشبختفردی
است که از غم و ناراحتی فارغ باشد. انسان شادکسی است که غم و ناراحتی دارد
، اما اجازه نمی دهد غم هایش او را از پای در آورند .
منبع:تبیان
در مقالات قبل چهار اصل برای داشتن یک تیم خوب مورد ارزیابی قرار گرفت و در این مقاله اصل چهارم را باز گو می کنیم:
برای مطالعه ی قسمت قبل اینجا کلیک کنید.
برای
آنکه عضو موثر در خانواده،محل کار،گروه پژوهشی و یا هر گروه دیگری که عضو
آن هستید ،باشید ،بهتر است سعی کنید با کفایت عمل کنید. وقتی که من از
کفایت لازم برای کار تیمی حرف می زنم، منظورم کمال شایستگی است.
ویژگی های مشترک آدم های لایق و باکفایت موارد زیر می باشد:
1- تعالی طلب هستند .بزرگی
می گوید: "کامیابی، ارزش ما را بر مبنای مقایسه با دیگران قرار می دهد.
تعالی، ارزش ما را بر پایه توانایی و ظرفیت خود ما می سنجد. کامیابی که
رویای عده کثیری از مردم است نصیب معدودی می شود. تعالی در دسترس همه
موجودات زنده است اما معدودی آن را می پذیرند."
خیلی هافراموش می کنند که کار با چه سرعتی انجام داده یم، اما کیفیت کار در یادها می ماند.
2- با متوسط نمی سازند.
واژه
میانمایه تقریباً به معنای "نیمه راه کوهستانی سنگلاخی است." میانمایگی
یعنی اینکه راهی را تا نیمه آن برویم ولی خود را به قله نرسانیم. آدم هایی
باکفایت به متوسط قانع نمی شوند. کوشش و نیروی خود را بر کار خویش متمرکز
می سازند و هر چه در چنته دارند در طبق اخلاص می گذارند.
3- به جزئیات می پردازند.
دیل
کارنگی می گفت: "از پرداختن به کارهای به ظاهر کوچک ابا نداشته باشید. هر
بار که کاری کوچک را تمام می کنید. همانقدر نیرومندتر می شوید. اگر کارهای
کوچک را خوب انجام دهید ، کارهای بزرگ خود به خود انجام می شوند."
4- کیفیت کار را حفظ می کنند.
آدم هایی باکفایت کیفیت کار خود را پایین نمی آورند. همیشه بهترین محصول را عرضه می کنند و این امر بسیار مهم است.
یکی
از انسان های موفق می گفت :دائما در حال ویرایش خود هستم. کاری را که خوب
انجام می دهم ادامه می دهم، بهترین ها را نگه می دارم و کاری را که از
عهده اش برنمی آید رها می کنم.
***
یکی از انسان
های موفق می گفت :دائما در حال ویرایش خود هستم. کاری را که خوب انجام می
دهم ادامه می دهم، بهترین ها را نگه می دارم و کاری را که از عهده اش
برنمی آید رها می کنم. آیا شما هم همین طور هستید؟ آیا نیروی خود را در
کاری صرف می کنید که به خوبی از عهده آن برمی آیید؟ دل تان می خواهد که در
کار خویش کفایت نشان دهید؟ آیا اعضای تیم می توانند در مسیر کوشش برای
اعتلای تیم و کسب توفیق همگانی روی شما حساب کنند؟ اگر نمی توانند ، باید
به خود آیید و فوت و فن های کار خود را یاد بگیرید تا بهتر از این عمل
کنید.
برای افزایش کاردانی و کفایت خویش ...
*دنبال تخصص بروید.
اگر
بخواهید هر کاری را انجام دهید کاردان نمی شوید. روی یک کار تخصص پیدا
کنید. کدام کاراست که مهارت ها، علایق و فرصت های شما را در خود جمع
دارد؟ هر چه هست همان را بچسبید.
* راه را تا آخر بروید.
بسیاری
از مردم کار خود را به پایان نمی رسانند. شما این کار را نکنید و هیچ گوشه
ای از کار را ناتمام نگذارید. این به آن معنا نیست که از خود خرده مدیری
بسازید یا کار همه را بپایید. معنایش این است که 10 درصد آخر هر کاری را
که می کنید انجام دهید. در مسئولیت آینده یا در پروژه بعدی به این توصیه
عمل کنید.
* به اجرای کار بیشتر توجه کنید.
از
آنجا که اجرای کار دشوارترین مرحله آن است، توجهی بیشتر را می طلبد. چگونه
می توان فاصله بین فکر و عمل را کوتاه کرد؟ با همگروهانتان هماهنگ باشید
وطبق برنامه پیش روید.
***
روزی ناخدای کشتی و
سرمهندس آن با هم صحبت می کردند. صحبت شان به اینجا کشیده شد که مهارت و
تخصص کدامیک در امر هدایت کشتی مهم تر است. رفته رفته بحث خیلی داغ شد و
به جایی رسید که ناخدا و سرمهندس تصمیم گرفتند به مدت 24 ساعت کار خود را
عوض کنند. قرار شد سرمهندس سکان هدایت کشتی را به دست گیرد، و ناخدا به
موتورخانه کشتی برود.
هنوز چند ساعتی نگذشته بود که ناخدا عرق
ریزان از عرشه زیر بالا آمد. صورت و لباسش روغنی شده بود. داد زد که:
"مهندس بیا برو به موتورخانه. موتور کار نمی کند." مهندس هم فریاد زد:
"معلومه که کار نمی کنه، کشتی به گِل نشسته است!"
منبع:تبیان