سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
shadow
من که تو چند تا کاراکتر جا نمیشم اما در مورد بلاگم:یه فضای دوستانه همراه با مقالات جذاب,آخرین اخبار مربوط به دنیای بی پایان IT و شعرایی که هیچ جا نخوندید.
نویسندگان وبلاگ
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 2
کل بازدید : 47870
کل یادداشتها ها : 161
خبر مایه

موسیقی


طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
خوشبختی

چگونه
می توانیم راحت تر زندگی کنیم ؟ همه ما دوست داریم در زندگی روش هایی را
در نظر بگیریم که هرچه بیشتر و بیشتر راحت زندگی کنیم و از شرایط و موقعیت
هایی که پیش روی ما قرار می گیرد لذت افزون تری ببریم. لذا در این مقاله
سعی داریم راهکارهایی ساده اما کاربردی به شما پیشنهاد کنیم . راه هایی که
به صورت مهارت های زندگی کلی برای شما مفید است.

1- برای خود اهداف قابل دسترس تعیین کنید.

2- تنها به میزان معقول و در حد توان خود مسئولیت بعهده بگیرید.

3- کارها، اهداف و وظایف بزرگ را به بخشهای کوچک تقسم کنید.

4- مدیریت زمان و الویت بندی را فراموش نکنید.

شما باید بیاموزید که چه هنگام باید به بر زمان حال تمرکز کنید و چه هنگام به زمان آینده.
5-
مدتی از وقت خود را با دیگران و یک دوست صمیمی سپری کنید. سعی کنید فردی
را در زندگی بیابید که بتوانید به وی اعتماد کرده و با وی درد دل کنید.

6- به سرگرمی هایی که علاقه دارید بپردازید.

7- ورزش کنید و فعالیت بدنی منظم داشته باشید.

 8- به دوستان و خانواده خود اجازه دهید در امور زندگی به شما کمک کنند.

9- افکار مثبت را جایگزین افکار منفی گردانید.

امام موسی کاظم(ع) : تدبیر نیمی از زندگی است *.

10-
به خاطر داشته باشید که زندگی بطور ذاتی مبهم و نامشخص بوده و در بسیاری
از شرایط تنها یک پاسخ واحد مشکل گشا نخواهد بود. زندگی مملو از احتمالات
است.

11- شما باید بیاموزید چگونه میان اموری که شما مسئول آنها می
باشید و یا نمی باشید تفاوت قائل گردید. معمولا افراد کنترلی را که بر
شرایط دارند کمتر و یا بیشتر از آنچه هست بر آورد می کنند. اموری که شما
مسئولیتی در قبال آن ندارید و یا خارج از کنترل شماست به حال خود بگذارید.

12- به بزرگتر های خود احترام ویژه بگذارید .

شما باید بیاموزید که چه زمان باید با احساسات خود ارتباط برقرار کرده و چه زمان از آنها فاصله بگیرید.

13-
خوشبختی و نیل به شادی در زندگی هدف نامعقولی نیست، اما شما باید ابتدا
مفهوم خوشبختی را برای خود معنا کرده و سپس با برنامه ریزی و ایجاد سلسله
مراتب و پیروی از آنها به خوشبختی مطلوب خود دست یابید.

14- شما باید قادر باشید که میان احساسات درونی خود و واقعیتهای عینی تفاوت قائل گردید.

15-
شما باید قادر باشید تا با دیگران رابطه برقرار کنید . اجازه بدهید برخی
از دوستان و اقوام تان شما را ارزیابی کنند، زیرا آنها قادر خواهند بود
خیلی خوبتر شما را از بیرون ببیند ونقاط ضعفتان را بشما بگویند .

16- اعتماد بنفس خود را افزایش دهید.

17- وابستگی خود را به دنیا کاهش دهید.

18- به خاطر داشته باشید هیچ فرد دیگر ی جز خود شما مسئول شادی شما نمی باشد.

19- در مورد چیزی را که نمی دانید و هنوز تجربه نکرده اید نظر ندهید .

 اموری که شما مسئولیتی در قبال آن ندارید و یا خارج از کنترل شماست به حال خود بگذارید.

منبع:تبیان


  

شما مثبت اندیش هستید یا...

شما مثبت اندیش هستید یا...

 ذهن‌
آدمی کارگاه تولید فکر است که از منبعی به نام ضمیر ناخودآگاه سرچشمه
می‌گیرد. ضمیر ناخود آگاه نمی‌تواند خوب را از بد و درست را از غلط تشخیص
دهد ولی چنان قدرتی دارد که اگر از آن غافل شویم می‌تواند سرنوشت ما را
بدست گرفته و آن را به هر جایی که دوست دارد ببرد. در حقیقت نوع و کیفیت
افکار و اندیشه ی آدمی سازنده ی نوع و کیفیت زندگی اوست، اندیشه‌ی زیبا و
مثبت می‌تواند بهشتی در زندگی انسان بسازد، چنانکه اندیشه‌ی منفی و
یأس‌آور می‌تواند جهنمی در زندگی او خلق کند. انسان‌ها همان خواهند شد که
در اندیشه ی آنند، بنابراین آینده ی هر کس در گرو چگونگی نگرش او به زندگی
است.

موفق‌ترین
انسان‌ها کسانی هستند که توانسته‌اند در ذهن خود اندیشه‌های مثبت داشته
باشند؛ آنان که می‌پندارند «قادر نیستند» ، در واقع مثبت‌نگری را کنار
گذاشته و در جنبه‌های منفی وقایع تمرکز کرده‌اند.

خانواده
، کانون یادگیری چگونه اندیشیدن و چگونه زیستن است. در خانواده ی مثبت
اندیش اعضای خانواده ی خود را قادر و توانا می‌دانند و نگاهشان به دیگران
آکنده از مهر و عاطفه است. چنین خانواده‌هایی قادر خواهند بود هر ناممکنی
را به ممکن تبدیل کنند و توفیق و کامکاری را نصیب خود نمایند. ضمن آشنایی
با  تفکر مثبت بیاییم با زیبا، مثبت، خلاق، هدفمند و امیدوارانه اندیشیدن،
موفقیت و شادکامی را به زندگیمان دعوت کنیم.

 

تعریف تفکر مثبت:

شیوه‌‌ای
از فکر کردن است که فرد را قادر می‌سازد نسبت به رفتارها، نگرش‌ها،
احساس‌ها، علائق و استعدادهای خود و دیگران برداشت و تلقی مناسبی داشته
باشد و با حفظ آرامش و خونسردی بهترین و عاقلانه‌ ترین تصمیم را بگیرد.

 

افکار مثبت و منفی:

افکار
مثبت، افکاری سازنده‌، انگیزه دهنده و انرژی بخش هستند که بر اثرتلقین،
تکرار و تمرین به ذهن راه می‌یابند و باعث می‌شوند ذهن و فکر مثبت شود. در
این صورت کنترل فکر در اختیار ماست، در حالی که افکار منفی، افکاری باز
دارنده و مخرب هستند و وقتی به ذهن راه یابند، تعمیم یافته و به سرعت تمام
ذهن را اشغال می‌کنند. در این حالت ما در اختیار تفکرات منفی خود قرار
داریم.

 

ویژگی‌های افراد مثبت‌نگر:

 

- با وجود تفکر درباره‌ی گذشته و آینده، در زمان حال زندگی می‌کنند و از آنچه دارند راضی و خشنود هستند.

- از نظرات درست و منطقی دیگران استقبال می‌کنند و برای رد کردن نظارت نادرست حتماً دلیل منطقی دارند.

- در گفتارهای خود از کلمات و عبارات مثبت و امیدبخش استفاده می‌کنند.

-
همیشه سعی می‌کنند با تلاش و کوشش به موفقیت برسند و اگر در کاری موفق
نشدند، عامل را ابتدا در خود و سپس در شرایط بیرونی جستجو می‌کنند.

- همیشه قبل از عمل یا صحبت کردن فکر می‌کنند، به همین دلیل کمتر دچار خطا و اشتباه یا ضد و نقیض‌گویی می‌شوند.

- چون دارای ذهن مثبت هستند، می‌توانند افکار خود را کنترل کنند.

-
اگر از آنها خواسته شود درباره ی موضوعی اظهارنظر کنند، با وجود تفکر در
جنبه‌های منفی، موارد مثبت آن را بیان می‌کنند و موضوع را به فال نیک
می‌گیرند به عبارت دیگر «نیمه ی پرلیوان را می‌بینند» .

- مشکلات را ناچیز شمرده و برای حل آنها از توانایی خود و راهنمایی دیگران استفاده می‌کنند.

- اغلب اوقات بشاش، سرزنده، پرانرژی، توانا و خوش‌ مشرب هستند.

- همه چیز در نظر آنها زیبا و لذت‌بخش بوده و سعی می‌کنند از مواهب زندگی بیشترین استفاده را ببرند.

- در ارتباط‌های اجتماعی خود با دیگران حسن ظن دارند (مگر خلاف آن را ببینند) و سعی می‌کنند در حد توان به دیگران خدمت و کمک کنند.

 

ویژگی‌های افراد منفی‌نگر:

 

همیشه از وضعیت موجود و گذشته ی خود شکایت دارند و نسبت به آینده بدبین هستند.

- غالباً با نظرات دیگران بدون دلیل منطقی مخالفت می‌کنند.

- در گفتارهای خود از کلمات و عبارات منفی به کرات استفاده می‌کنند.

- در برخورد با کوچکترین مانعی از تلاش دست می‌کشند و دیگران یا شرایط را عامل شکست و بدبختی خود می‌دانند.

- تمرکز فکر ندارند و ضد و نقیض صحبت می‌کنند و در رفتارهایشان خطا و اشتباه زیاد است، به عبارت دیگر «اول عمل می‌کنند بعد فکر!»

- چون منفی نگر هستند، افکارشان بر آنها تسلط دارد.

-
اگر از آنها خواسته شود درباره ی موضوعی نظر بدهند فقط به جنبه‌های منفی
آن توجه کرده و همان را بیان می‌کنند. به قول معروف «نیمه خالی لیوان را
می‌بینند!»

- از کاه کوه می‌سازند و از درگیر شدن با مشکلات گریزانند.

- غالباً افسرده، کج خلق، بدخواب، کم اشتها، عصبی و ناتوان هستند.

- همه‌چیز در نظر آنها غم‌انگیر و ناامید کننده است و از آنچه دارند، هیچ لذتی نمی‌برند.

- در ارتباط‌های اجتماعی خود به همه کس و همه چیز شک و سوء‌ظن دارند و فکر می‌کنند که همه علیه آنها توطئه می‌کنند.

منبع:تبیان


  
کودک درون

تحلیل‌گران
رفتار متقابل می‌گویند: «هر کس در واقع سه نفر است.» منظور تحلیل‌گران
رفتار متقابل، این است که مردم به سه شیوه می‌توانند عمل کنند، به شیوه
والد، به شیوه بالغ و به شیوه کودک. این سه شیوه رفتار ساختار رفتاری فرد
را تشکیل می‌دهند.

 

والد: مجموعه‌ای از
عقاید ضبط شده و پیشداوری‌هاست. کسی که در حالت والد بسر می‌برد مثل پدر و
مادرش یا اطرافیانش مسائل را می‌بیند و مثل آنها احساس و رفتار می‌کند.

بالغ:
کامپیوتر انسان است و بر مبنای اطلاعاتی که در خود اندوخته است، عمل
می‌کند و طبق برنامه منطقی خویش، محاسبات را انجام می‌دهد. بالغ، عاری از
هیجان است و کاملا منطقی است.

کودک: وقتی در این
حالت هستیم نه تنها بچه گانه رفتار می‌کنیم بلکه واقعا بچه می‌شویم. در
این حالت درست مثل بچه‌‌ها رفتار می‌کنیم و دنیا را مثل بچه‌ها می‌بینیم و
به دنیا همچون کودکان واکنش نشان می‌دهیم. در حالت مذکور مثل بچه سه، پنج
یا هشت ساله‌ای می‌شویم که فقط عضلات و استخوان‌هایش بزرگ شده‌اند.

 

وقتی
کودک درون ما متنفر، عاشق، بازی‌گوش و خود انگیخته است، به آن کودک طبیعی
یا شازده کوچولو می‌گویند. اما وقتی که متفکر و خلاق و خیال‌پرداز است به
او کودک شهود گرا یا پروفسور کوچولو می‌گویند. وقتی هم ترسو، گناهکار یا
خجول است، به او کودک سر به راه  می‌گویند.در مجموع کودک، در تحلیل رفتار
متقابل منبع خیر است و یگانه منبع خلاقیت، سرگرمی و تولید و یگانه منبع
تجدید و نوسازی زندگی است.

 

گرچه نمی‌توان گفت که یکی از جنبه‌های شخصیت مهم‌تر از دیگری است، چون هر سه حالت فوق لازم و ضروری هستند،

اما
کودک، آن بخش از شخصیت است که واپس زدن و خفه کردن آن نه تنها نشاط و
شادابی را از فرد می‌گیرد بلکه فرد را در معرض انواع اختلالات جسمانی و
روان پزشکی قرار  می‌دهد.

 در قسمت زیر با تکنیک‌هایی آشنا
می‌شوید که می‌توانید به کمک آن، کودک درون خود را زنده و سرحال نگه دارید
و بدین ترتیب شادابی، طراوت و خودانگیختگی خود را حفظ نمایید.

کودک درون کیست؟

کودک درون، کودک خردسالی است درون شما، که مایل است مراقبت شود، تغذیه شود و دوست داشته
شود. این کودک خردسال که از دوران کودکی با شما بوده هنوز هم به عنوان یک
کودک  درون شما باقی مانده است. کودک کوچولو و شیطون درون شما رام و کنترل
شده است. او مجموعه‌ای از هیجانات و
احساساتی است که شما درونتان دارید و آنها را کنترل می‌کنید. همه این
هیجانات و احساسات خوشایند و ناخوشایند، کودک درون شما را تشکیل می‌دهند.

 

کودک
خلاق، احساساتی، هنری و خیالپرور درونتان که در طول زمان توسط شما و محیط
شکل گرفته، و کنترل شده است، همچنان به حالت اولیه خود که کودکی سرشار از
انرژی، هیجان و شیطنت است وجود دارد و نیازمند آزاد شدن است. وقتی کودک درونتان
مورد بی‌توجهی غفلت و بدرفتاری قرار می‌گیرد، وقتی از ارضای خواسته‌هایش
جلوگیری می‌شود، وقتی صدمه می‌بیند، وقتی خود را در لایه‌ای از نقاب
می‌پوشاند و از دید دیگران مخفی می‌سازد، وقتی وجود او را انکار می‌کنید و
نادیده می‌گیرید (احساسات خود را انکار می‌کنید و نادیده می‌گیرید)، این
کودک خردسال جایی در زیر سطح روان شما پنهان می‌شود و با این کار احساسات نگرانی، اضطراب، ترس و افسردگی را در شما ایجاد می‌کند.

 

گرچه
ممکن است آن را فراموش کرده باشید و نسبت به وی بی‌توجه باشید، ولی او
درونتان حضور دارد و بی‌توجهی و کم محلی شما را با لجبازی پاسخ می‌دهد.
اگر به او توجه کنید و با او مهربان باشید، می‌داند چگونه شما را سرگرم
کند، از زندگی لذت ببرید و  بازی کنید.

اگر او را دنبال کنید، می‌تواند به شما کمک کند تا از خستگی روانی در زندگی پیشگیری و استرس را در زندگی‌تان کنترل کنید.

 اگر توجه و مراقبت لازم از او به عمل آید، می‌تواند دوست واقعیتان باشد و مانند یک بزرگسال در کنارتان قرار گیرد.

 

خشکی
و جدیت بیش از اندازه را از شما بگیرد و شما را لطیف‌تر کند. به شما کمک
کند تا بر ترس‌هایتان غلبه کنید، انعطاف‌پذیر باشید و تغییرات لازم را در
زندگی‌تان ایجاد کنید. شخص کوچولوی درون شما نیازمند مراقبت، حمایت، تایید
و شفاست و شما برای این‌کار به ابزار زیادی احتیاج دارید. اگر آنچه
می‌خواهید، به او بدهید می‌توانید زندگی جدید و سالمی را آغاز کنید و
امکان رشد شخص خودتان را فراهم آورید.

 

نشانه‌های مناسب کودک درون

وقتی کودک درون شما فعال می‌شود، بی‌تردید احساسات و هیجانات را تجربه می‌کنید:

زمانی که در بازی یا سرگرمی غرق شده‌اید، زمانی است که کودک درونتان در شما فعال شده است. همچنین است وقتی...

- زمانی که با تماشای یک فیلم یا دیدن یک نمایش تلویزیونی گریه می‌کنید.

- زمانی که با کودکان خوش‌ و یش و بازی می‌کنید.

- وقتی از بازی کردن با اسباب‌بازی کودکان لذت می‌برید.

- زمانی که برنامه‌های کودکان و کارتون‌هایی را که برای آنها ساخته شده است نگاه می‌کنید، مجذوب می‌شوید و لذت می‌برید.

- زمانی که برای چیزهایی که در گذشته داشته‌اید و آنها را از دست داده‌اید، گریه می‌کنید و دچار سوگ می‌شوید.

- زمانی که می‌خواهید توجه بزرگترهای خانواده یا فامیل را جلب کنید و از محبت آنان برخوردار شوید.

- زمانی که به خواندن کتاب‌های کودکان می‌پردازید، فیلم تماشا می‌کنید و یا آلبوم عکس‌های دوران کودکی‌تان را نگاه می‌کنید.

- زمانی که ادای دختر یا پسر کوچولویی را در می‌آورید، مانند آنها حرف می‌زنید و احساسات شدیدی را مانند گذشته تجربه می‌کنید.

منبع:تبیان


  
شخصیت

شاید
شما هم از رفتارهای آدمیان به شگفت آمده باشید. اگر این مقاله را مطالعه
کنید، خود و دیگران را بهتر درک کرده و می توانید رفتارتان را بهبود
بخشید. ضمنا کمتر نسبت به رفتار دیگران متعجب می شوید. در این نظریه شخصیت
هر فردی از سه بخش تشکیل شده است. ولی در هرفردی یکی از این بخشها غالب
هست ، لذا بیشتر کارهای فردی از بخش غالب سرچشمه می گیرد. در ادامه به
توضیح مفصل این سه بخش شخصیت می پردازیم.

"ارک برن" می گوید 
رفتارها ، افکار ، احساسات و عواطف مختلف انسان از بخش های مختلف شخصیت وی
سرچشمه می گیرد. وی اجزاء شخصیت انسان را به 3 بخش تقسیم می کند.1 – حالت
من کودک، 2 – حالت من والــد ،3 – حالت من بالــغ . 

من
بالغ تجزیه و تحلیل می کند. آینده نگری می کند. میان احساسات و تعقل فرد
تعادل برقرار می کند. احتمالاتی را که برای حل و فصل موثر دنیای خارج
ضروری هست محاسبه می کند.

1 – حالت من کودک 

کودک
به هنگام به دنیا آمدن ،احساس های درونی و نیازهایی دارد که منجر به
رفتارهایی در وی می شود . مثلا با گرسنه بودن، می گرید . و  با تامین بودن
، می خندد.... و این حالت در کودکی پایان نمی پذیرد و تا بزرگسالی در
افراد مختلف به انحاء مختلفی ادامه می یابد. این بخش شخصیت بدون هیچ تدبر
، فکر یا بررسی جوانب ، فقط با احساسات و لذات سر و کار دارد . پیوسته به
دنبال لذت جویی و دفع درد و رنج است. سه خاصیت کلی << حالت من کودک
>> عبارت است از:

1 – هرگز از لذت جویی سیر نمی شود. 2 – آینده را نمی بیند. 3 – خواسته اش را به تاخیر نمی اندازد.

احساسات
منفی ، خلاقیت ، کنجکاوی ، علاقه به دانستن ، اصرار به تجربه کردن و احساس
کردن از جمله خصوصیات حالت من است. این بخش از شخصیت فرد را وا می دارد که
هر چیزی را شخصا خودش تجربه کند . اصلا خویشتن دار نیست و به عواقب احتمالی رفتارش توجهی ندارد.  تمایلی به رعایت قیود اجتماعی ، عرف ، مذهب ، قانون ، تعقل و... ندارد....

 

2– حالت من والد شخصیت

در
سالهای اولیه کودکی  ( مخصوصا 5 سال اول ) ، باید و نباید های زیادی از
طرف والدین به کودکان تحمیل شده  یا یاد داده می شود. این مجموعه عظیم از
وقایع خارجی و تحمیلی غیر قابل سئوال در حالت من والد کودک ثبت می گردد. و
در آینده بخشی از شخصیت فرد را تشکیل می دهد. این بخش شخصیت ، مسئول خشک و
متعصب کارهای انضباطی فرد ، قانون مداری ، باید ها و نبایدها در افراد
مختلف است. وقتی فردی بدون توجه به احساسات و عواطف ، یا بدون توجه به تعقل و منطق به امری مبادرت می کند و یا صحبت می کند و یا دیگران را مجبور به انجام چنین اموری می نماید از این بخش شخصیت خود استفاده می کند.

سه
بخش شخصیت در هر فرد وجود دارد ولی مقدار اثر گذاری آنها از فردی به فرد
دیگر فرق می کند. همچنین حاکمیت شخصیت در هر فرد ممکن است به عهده یکی از
این اجزاء باشد که هر کدام طبیعتا حکومتهای متفاوتی را بنا خواهند گذاشت.
پس شخصیت افراد متفاوت خواهد شد.

شاید شما کسانی را دیده باشید که
برای آنها زندگی کار است و کار است و کار . و یا کسانی را دیده باشید که
بسیار سخت گیر و منضبط هستند به مانند یک نیروی نظامی مقید به تریبت و
توالی خاصی هستند و هیچ انعطافی را در زندگی نمی پذیرند. این افراد باید
سر ساعت خاصی بیدار شوند یا به رختخواب بروند و استثنائی بر این امر قائل
نیستند.

اضافه کاری و غرق شدن در کارهای جدی چنان است که تفریح و
سرگرمی خانواده ، دوستان و فرزندانشان بی اهمیت جلوه می کنند.  در شیوه
تربیتی سخت و خشک و متعصب عمل می کنند. دیدن خنده آنها مانند خورشید
گرفتگی هر چند سال یکبار در یک زمان کوتاه  اتفاق می افتد و البته آنها هم
روی نظم معین خودش که می توانید رصد کنید.

فراموش نکنید
شخصیتی نداریم که فقط همین یک جزء را داشته باشد ولی شخصیت های زیادی در
فرهنگ و جامعه ما هستند که این بخش بر سایر بخشهای شخصیت غلبه داشته و
آنها را زیر حکومت خود دارد.

وقتی
فردی بدون توجه به احساسات و عواطف ، یا بدون توجه به تعقل و منطق به امری
مبادرت می کند و یا صحبت می کند و یا دیگران را مجبور به انجام چنین اموری
می نماید از من والد شخصیت خود استفاده می کند.

3 – حالت من بالغ 

این
بخش شخصیت مخ شخصیت است. در واقع مجموعه ای از احساسات ، نگرشها و طرحهای
رفتاری خود مختار و مستقل است که فرد را با واقعیتهای موجود تطبیق و
هماهنگی می دهد.

این بخش شخصیت است که : تجزیه و تحلیل می کند.
آینده نگری می کند. میان احساسات و تعقل فرد تعادل برقرار می
کند. احتمالاتی را که برای حل و فصل موثر دنیای خارج ضروری هست محاسبه می
کند. فعالیتهای دو بخش قبلی ( کودک و والد ) را تنظیم می کند و واسطه عینی
شدن میان آنهاست

در واقع شخصیت کامل انسانی ، شخصیتی هست که سه
بخش فوق ( کودک – والد – بالغ ) توام به صورت متعادل در آن حضور داشته
باشد. لیکن رئیس بخش بالغ باشد و با روشنفکری در جای خود به کودک و در جای
خود به والد اهمیت دهد. و شخصیت را با تجزیه وتحلیل متعادل نگه دارد.

منبع:تبیان


  

1.    انسان های دارای اعتماد به نفس تمایل به ریسک کردن دارند و کسانی که ریسک می کنند اعتماد به نفس را در خود تقویت می کنند.

2.    تمرکز کامل در راستای تحقق رؤیاهایتان شور و شوق شما را افزایش می دهد و اعتماد به نفستان را بالا می برد.

3.     نگویید که ای کاش زندگی بهتر از این بود. بخواهید که خودتان بهتر از این باشید.

4.    اعتماد به نفس شما با این مطلب که تا چه حد احساس می کنید در تحول دنیای پیرامون خود مؤثرید رابطه مستقیم دارد.

5.    هر وقت به کسی لطفی می کنید اعتماد به نفس و عزت نفس شما به همان اندازه افزایش می یابد.

6.    حرکاتتان
باید نشان دهنده اعتماد به نفستان باشد. راست بایستید، سرتان را بالا نگه
دارید و سرحال و شاد راه بروید. خواهید دید که احساس وعملکرد بهتری خواهید
داشت.

7.    کاری کنید که دیگران احساس کنند انسان های ارزشمندی
هستند. هر چه بیشتر در دیگران احساس ارزشمند بودن ایجاد کنید خودتان هم
بیشتر این احساس را پیدا می کنید.

8.    با دیگران با ملاحظه ، ادب و متانت رفتار کنید تا ببینید که اعتماد به نفستان چطور بالا می رود.

9.    هر عمل یا حرفی از جانب شما که باعث بالا رفتن اعتماد به نفس در دیگران می شود ، اعتماد به  نفس خودتان را نیز بالا می برد.

10.       افرادی که در اطراف خود جمع می کنید بیش از هر عامل دیگری اعتماد به نفس شما را تعیین می کنند.

11.       احساس تعهد کامل در روابطتان با دیگران اعتماد به نفس و عزت نفس را  در شما به وجود می آورد.

12.       پذیرش تمام عیار خود به عنوان یک انسان ارزشمند از عوامل حقیقی ایجاد اعتماد به نفس است.

13.       توانایی شما در ترغیب و تأثیر گذاری بر دیگران ، تعیین کننده کیفیت زندگی و میزان اعتماد به نفس شماست.

14.       هر چه بیشتر بتوانید بر دیگران تأثیر بگذارید آرامش و اعتماد به نفس بیشتری خواهید یافت.

15.       یادگیری صحبت کردن در جمع ، اعتماد به نفس شما را به میزان بسیار زیادی افزایش می دهد.

منبع:تبیان


  




طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ