سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
shadow
من که تو چند تا کاراکتر جا نمیشم اما در مورد بلاگم:یه فضای دوستانه همراه با مقالات جذاب,آخرین اخبار مربوط به دنیای بی پایان IT و شعرایی که هیچ جا نخوندید.
نویسندگان وبلاگ
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 10
بازدید دیروز : 2
کل بازدید : 47877
کل یادداشتها ها : 161
خبر مایه

موسیقی


طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز

آسیب‌شناسی یک رفتار شخصیتی

انسان تنها

همه
مردم کم و بیش احساس تنهایی می‌کنند. یکی از جنبه‌های تنهایی این است که
فرد می‌پندارد خانواده یا دوستانش او را درک نمی‌کنند و پذیرای او نیستند.
بیم و نگرانی ناشی از تنهایی ممکن است ریزه‌کاری‌های ساده زندگی را نیز
تحت تأثیر قرار دهد.

بیشتر انسان‌ها از احساس تلخ  تنهایی و جدایی
و طرد شدگی و بیگانگی با دیگران شکایت دارند ، بعضی نیز می‌خواهند تنها
باشند و از قید و بندهایی که احساس می‌کنند اجتناب ناپذیرند بگریزند ،
برخی دیگر نیز به دنبال حس عروج و تعالی در تنهایی هستند و برخی دیگر از
این‌که گاهی تنها باشند ، لذت می‌برند.

 

شاید از جمله
ویژگی‌های آدمی‌این باشد که گاهی در طول حیاتش تنهایی را تجربه می‌کند و
کمتر اشخاصی را می‌توان یافت که از همیشه تنها ماندن لذت ببرند. معمولاً
روان شناسان به 3 نوع تنهایی اشاره می‌کنند:

1. تنهایی اجتماعی: زمانی است که شخص از شبکه‌ای از دوستان و آشنایان که با ایشان شریک زندگی شود، محروم است.

2. تنهایی موقعیتی: وقتی اتفاق می‌افتد که برخی از اوضاع و احوال زندگی فرد، سبب می‌شود او خود را تنها احساس کند.

3. تنهایی عاطفی: معمولا از نارسایی‌ها در برقراری روابط صمیمی ‌ناشی می‌شود. این شکل تنهایی نه موقعیتی است و نه معلول فقدان روابط اجتماعی.

 

تنهایی چیست؟

زندگی
بدون رابطه‌ای نزدیک و توام با این احساس که مقدار و کیفیت روابط مورد
آرزوی شخص بالاتر از مقدار و کیفیت روابط فعلی باشد ، تنهایی نام دارد.
اما باید توجه داشته باشیم افرادی که ترجیح می‌دهند در انزوا به سر برند
تا به کار خود ادامه دهند ، مانند بسیاری از نویسندگان و هنرمندان، تنها
هستند ولی تنهایی برآنان لزوما صادق نیست. تنها بودن صرفا به معنای آن است
که کسی از دیگر مردم جدا باشد اما تنهایی بیشتر به احساس فرد اشاره دارد.
بنابراین، تنها بودن ممکن است همراه تنهایی باشد یا نباشد.

فرد تنها
احساس می‌کند مورد بی‌مهری کامل قرار گرفته و اجازه ندارد در فعالیت‌های
مشترک با دیگران شرکت کند. تمایل عمومی ‌بر این باور است که دیگران
نگرش‌ها و باورهای مشترکی با ما دارند اما افرادی که احساس تنهایی می‌کنند
چنین خصلتی ندارند.

 

این‌گونه افراد علاوه بر احساس نداشتن
مشابهت با دیگران، کمتر به کسی اعتماد می‌کنند. شخصی که احساس تنهایی
می‌کند ، غالبا اوقات فراغتش را نیز با فعالیت منفردانه می‌گذراند ،
ملاقات کمی‌ با دوستان دارد ، دوستان آشنای وی نیز موقتی است و دوستان
نزدیک ندارد. تنهایی با عواطف منفی از قبیل افسردگی، اضطراب، غم، نارضایتی
و خجالت ملازم است کسانی که افراد تنها را می‌شناسند، معمولا آنان را سازش
نایافته ارزیابی می‌کنند.

اشخاصی
که از تنهایی عاطفی رنج می‌برند ، غالبا عزت نفس یا خودپنداری مثبت پایینی
دارند و در برخوردهای اجتماعی، مضطرب می‌شوند زیرا نگران هستند که از سوی
دیگران طرد شوند یا مورد آزار ایشان قرار گیرند.

 

افراد
تنها با توجه به ادراک منفی از موقعیت آنان، راهبرد اجتماعی آرام و محافظه
کارانه‌ای را در پیش می‌گیرند زیرا از خطر مطرود شدن اجتناب می‌ورزند. این
تمایل برای خویشتنداری و سالم ماندن در روابط بین فردی، برداشتی منفی بر
دیگران به جای می‌گذارد. بعکس، افراد موفق در روابط اجتماعی بیشتر مایلند
که یک موقعیت جدید اجتماعی را به عنوان چالش جالب توجه و فرصتی برای به
دست آوردن دوستان جدید محسوب کنند. نتیجه این راهبرد آن است که گشاده‌رو و
غیررسمی‌باشند و در نتیجه دیگران هم واکنش مثبت خواهند داشت.

تنهایی

راه‌های کاهش تنهایی

از
آنجا که تنهایی صرفا با گذشت زمان شدت نمی‌یابد ، بیشتر پژوهشگران برخی از
انواع مداخله فعال را برای کمک به افراد تنها موفق می‌دانند. بدون این
مداخله‌ها، تنهایی می‌تواند عقب نشینی به سمت کامروایی تخیلی، فرو رفتن
بیش از حد در کار، اعتیاد به الکل و مواد مخدر را برای تقلیل درد
برانگیزاند. در ضمن فنون مداخله موفقیت‌آمیز، شناخت درمانی و آموزش مهارت
اجتماعی (به طور همزمان) بیشتر اهمیت دارد.

 

معمولا
شناخت‌های افراد تنها و غیر تنها متفاوت است. برای شخص تنها طرح‌واره از
خود معمولا کاملا منفی است پس در شناخت درمانی، شیوه‌هایی برای تغییر و
اصلاح این شناخت‌های منفی درباره موقعیت‌های اجتماعی طرح‌ریزی می‌شود.

 

افزون بر تغییر شناخت‌های سازش نایافته ، تغییرات رفتاری نیز لازم است. چنان که می‌دانیم، تنهایی بنابر خصلتش با مهارت‌های اجتماعی نامناسب
و نیز نگرانی‌ها درباره فقدان مهارت اجتماعی پیوند دارد. یک راهبرد عملی
این است که فرد تنها الگوهای موفقیت‌آمیز میان فردی را در نوار ویدئو
مشاهده کند، سپس مهارت‌های اجتماعی را در یک موقعیت بدون تهدید  در حالی
که ضبط می‌شود  تمرین و نتایج آن را مشاهده کند. گاهی لازم است افرادِ
فاقد مهارت اجتماعی درباره فعالیت‌های ویژه (از قبیل آغاز سخن گفتن، نشان
دادن علاقه و نشاط هنگام تعامل با دیگری، احترام گذاشتن و تحسین کردن)
آموزش ببینند، که شخص قبل از مواجه شدن با موقعیت واقعی می‌تواند آنها را
تمرین و امتحان کند.

منبع:تبیان


  
راز داشتن شادی در زندگی چیست کارشناسان
برای پی بردن به این موضوع تحقیقات گسترده ای را بر روی زنانی که زندگی
شاد و موفقی دارند انجام دادند تا بتوانند ریشه های احساس شادی را در آنها
پیدا کنند. پس از جمع بندی نتایج تحقیقات و نظرسنجی ها مشخص شد زنانی که
زندگی شاد و لذت بخشی دارند، در برخی زمینه ها افکار و عقاید مشابهی
دارند. اگر شما هم می خواهید زندگی شادتری داشته باشید، می توانید این
راهکارها را امتحان کنید.
    * همیشه به دنبال پیشرفت و توسعه شخصی باشید
    اگر
بخواهید خوشبختی را تصور کنید چه چیزی در ذهن خود می بینید بعضی از مردم
وقتی می خواهند خوشبختی را تصور کنند، خود را در کنار ساحل دریا یا در یک
دشت پر از گل می بینند، در حالی که در آرامش کامل هستند، هیچ مشکل و دغدغه
فکری ندارند و در حال لذت بردن از این آسایش فکری اند. براساس این طرز
تفکر، خوشبختی فقط برپایه و اساس لذت ها بنا می شود، آن هم لذت هایی که ما
در به وجود آمدن شان نقشی نداشته ایم. البته این احساس خوشبختی لذت محور،
بخشی از احساس خوشبختی کامل است ولی به تنهایی کافی نیست. کارشناسان
معتقدند نوع دیگری از احساس خوشبختی وجود دارد که بسیار مهمتر و نیرومندتر
است. براساس این طرز تفکر، هرچه بیشتر برای رشد و شکوفایی استعدادها و
قابلیت های درونی مان بکوشیم، بیشتر احساس خوشبختی و شادی خواهیم کرد.
ارسطو که پایه گذار این تعریف از خوشبختی است، رشد وتوسعه شخصی را
والاترین هدف زندگی انسان می داند. در زمان ارسطو، یونانی ها بر این باور
بودند که هر کودکی که متولد می شود، یک الهه نیرومند در وجودش دارد. این
الهه، تجسم تمام نیروها و توانایی های بالقوه آن کودک است و او باید در
طول زندگی خود سعی کند این نیروها را آزاد و استعدادهای خود را شکوفا کند
و به بالاترین حدی که می تواند برسد. تصور آنها از این الهه درون مانند یک
مجسمه طلایی بود که درون یک کوزه سفالی قرار دارد. تا کوزه سفالی با تلاش
و کوشش ترک برندارد و نشکند، مجسمه طلایی درون آن هم نمایان نخواهد شد.
    تلاش
برای شناختن خود و بالفعل کردن تمامی استعدادها و قابلیت های درونی مان
چیزی جز تلاش برای رشد و توسعه شخصی نیست. لازم نیست برای خوشبخت بودن به
صورت منفعل در موقعیتی باشیم که لذت های گوناگون زندگی ما را دربربگیرند
یا هیچگونه درگیری ذهنی و دغدغه فکری نداشته باشیم. خوشبختی واقعی این است
که به طور دائم و پیوسته در زندگی مان با مشکلات دست و پنجه نرم کنیم و با
دنبال کردن و رسیدن به هدف هایمان احساس رضایت و شادی داشته باشیم.
    زمانی
که احساسات مثبت و افکار سازنده همراه می شوند و از آنها برای رسیدن به
اهداف مهم استفاده می شود، فرد احساس خوشبختی پایداری را تجربه می کند که
بسیار بادوام تر و قوی تر از احساس خوشبختی لذت محور است. این شیوه تفکر
اثرات مثبتی روی بدن دارد. زنانی که زندگی هدفمندی دارند و در پی رشد و
شکوفایی شخصی هستند، وزن کمتری دارند، بهتر می خوابند، استرس کمتری دارند
و کمتر به بیماری های قلبی مبتلامی شوند.
    * زندگی تان را طوری طراحی کنید که شاد و لذت بخش باشد
    هرچند
این قضیه بسیار واضح به نظر می رسد، ولی اکثر مردم زمان کافی برای فکر
کردن در مورد نحوه زندگی شان صرف نمی کنند. آنها هیچ وقت به طور جدی فکر
نمی کنند که زندگی و عمرشان را چگونه می گذرانند و چند درصد کارهایی که
انجام می دهند لذت بخش و شادی آور است. در تحقیقاتی، از ??? زن که کار
بیرون از خانه داشتند خواسته شد تمام کارها و فعالیت هایی را که روز گذشته
انجام داده بودند روی کاغذ بنویسند. سپس از آنها خواستند که نوشته هایشان
را مرور کنند و بگویند در حین انجام دادن هر یک از این کارها چه احساسی
داشته اند. وقتی این کار را کردند تازه متوجه شدند که چه زمان و انرژی
زیادی را صرف کارهایی که دوست نداشتند کرده اند. آنان به شدت احساس تاسف و
اندوه کردند و حتی اشک در چشمان بعضی از آنها حلقه زد. در صورتی که نمی
دانستند شادی و خوشبختی مقوله ای است که می توان با برنامه ریزی آن را
وارد زندگی کرد و بر آن کنترل داشت.
    تحلیل زندگی یک فرد و ارزیابی
میزان حس شادی و خوشبختی در آن، کار ساده ای نیست و نیازمند بررسی بسیاری
از باورها و اعتقادات حاکم بر زندگی فرد است. پس نمی توان با یک نگاه
مقطعی و کلی، خود یا دیگران را خوشبخت یا بدبخت قلمداد کرد. موقعیت شغلی
خوبی که در آرزویش هستیم ممکن است در طولانی مدت خسته کننده و ملال آور
شود و ازدواج با فردی خاص که تمام خوشبختی خود را در گرو آن می دانیم،
ممکن است نتایج دلخواه ما را نداشته باشد. اغلب ما وقتی به آرزوهایمان دست
پیدا نمی کنیم، نمی توانیم فراموش شان کنیم و احساس یاس و افسردگی وجودمان
را دربرمی گیرد.
    خوشبختانه برای به وجود آوردن شادی در زندگی مان
لازم نیست تغییرات بزرگی به وجود بیاوریم. اگر بتوانید طوری برنامه ریزی
کنید که یک ساعت از روز را به جای انجام کارهایی که دوست ندارید، (مانند
شستن ظرف ها) به انجام کاری که دوست دارید (مانند مطالعه، فیلم دیدن و
ورزش) اختصاص دهید، بسیار بیشتر از گذشته احساس شادی خواهید کرد. مهم این
است که برای لذت بردن از زندگی خودتان دست به عمل بزنید. در یکی از
دانشگاه های آمریکا تحقیقی بر روی دو گروه از دانشجویان انجام شد. گروه
اول خود به صورت آگاهانه تغییر مثبتی در زندگی شان به وجود آورده بودند
(مثلاً برای ورزش به باشگاه می رفتند و یا سعی می کردند بهتر از گذشته درس
بخوانند) گروه دوم، بدون این که خودشان کاری انجام داده باشند، تغییر
مثبتی در زندگی شان به وجود آمده بود (مثلاً بورس تحصیلی گرفته بودند یا
از دست یک هم اتاقی بد راحت شده بودند) هر دو گروه در کوتاه مدت احساس
شادی می کردند، ولی با گذشت زمان، این احساس در گروه اول که خودشان برای
به وجود آوردن این تغییر مثبت دست به کار شده بودند، پایدارتر بود.
    * «ای کاش»ها را کنار بگذارید
    اگه
یه شغل بهتر داشتم... اگه همسر ایده آلم رو پیدا می کردم... اگه وزنم کمتر
بود، چقدر زندگی عالی می شد! ولی انسان های شاد هرگز این طور فکر نمی کنند.
    ما
انسان ها در پیش بینی این که چه چیز ما را خوشحال می کند بسیار بد عمل می
کنیم. از طرف دیگر، وقتی مشکلی پیش می آید و در زمینه ای خاص احساس کمبود
می کنیم، همه فکر و ذکرمان را روی همان مشکل متمرکز می کنیم و از توجه به
سایر زمینه ها غافل می شویم. در یک نظرسنجی از زنانی که مجرد بودند دو
سؤال پرسیده شد. «شما به طور کل در زندگی چقدر احساس خوشبختی می کنید » و
«در ماه های اخیر چند نفر از شما خواستگاری کردند » وقتی سؤال مربوط به
خواستگاری اول پرسیده می شد، افراد در جواب سؤال دوم بخش زیادی از خوشبختی
و رضایت از زندگی را مربوط به زندگی مشترک و ازدواج موفق می دانستند. ولی
وقتی سؤال دیگر را اول می پرسیدند، افراد به موفقیت در سایر جنبه های
زندگی برای خوشبخت شدن اهمیت بیشتری می دادند.
    شرط و شروطی که ما
به وسیله «ای کاش ها» برای خوشبختی مان می گذاریم براساس تفکر خوشبختی لذت
محور است، ولی با گذشت زمان احساس شادی به دست آمده از این لذت ها کم رنگ
تر می شود. برای مثال اگر شما خانه رؤیایی و دلخواه تان را بخرید احساس
شادی و شعف بسیار زیادی خواهید کرد ولی بعد از یک سال سکونت در آن خانه،
این احساس شادی بسیار کمتر می شود، یا اگر بتوانید با فرد ایده آلتان
ازدواج کنید، بعد از گذشت مدتی از زندگی مشترک، همه چیز برایتان عادی
خواهد شد. انسان های شاد این موضوع را به خوبی می دانند بنابراین هرگز
حسرت چیزهایی که ندارند را نمی خورند، در عوض سعی می کنند زندگی شان پر از
تجربه های تازه و جدید باشد، حتی اگر این تجربه های جدید به سادگی انجام
یک ورزش جدید یا از سر گرفتن یک سرگرمی قدیمی باشد.
    *زمانی را در کنار بهترین دوستانتان بگذرانید
    داشتن
روابط اجتماعی موفق و لذت بخش یکی از راه های افزایش حس شادی و خوشبختی در
افراد است. سعی کنید گاهی اوقات زمانی را در کنار دوستان صمیمی تان
بگذرانید. برای این کار لازم نیست حتماً موضوع خاصی برای بحث کردن داشته
باشید یا مهمانی های مفصل بگیرید. فقط با هم باشید و از این که در کنار هم
هستید، لذت ببرید. می توانید با هم به خرید یا سینما بروید.
    * به خودتان اجازه شاد بودن بدهید
    همه
ما خواهان شادی بیشتر در زندگی هستیم ولی بعضی وقت ها در اعماق وجودمان
احساس می کنیم شاد بودن کار غلطی است. در برخی موارد، جامعه، فرهنگ و یا
خانواده ای که در آن بزرگ شده ایم، این طرز تفکر را به ما القا می کنند.
بسیاری از افراد شادی را الکی خوش بودن یا بی خیال بودن تلقی می کنند و ما
چون دوست نداریم دیگران چنین تصوری درباره ما داشته باشند، سعی می کنیم
شاد و سرزنده به نظر نیاییم.
    بعضی ها فکر می کنند با وجود این همه
فقر و بدبختی و جنگ و بیماری که انسان های دیگر را درگیر کرده است، چطور
می توانیم به خودمان اجازه بدهیم که شاد باشیم. در حقیقت این دو باید به
موازات یکدیگر باشند. اگر اجازه بدهید شادی به قلب تان راه پیدا کند آن
وقت می توانید بهتر و مؤثرتر به افرادی که مشکل و ناراحتی دارند کمک کنید.
انسان های شاد و خوشبین معمولاً در زندگی بسیار موفق هستند، ازدواج موفق
تری دارند و برای فرزندان شان والدینی نمونه هستند. خوشبینی، مثبت اندیشی،
دوری از اضطراب های بیهوده و افسردگی، حتی می تواند باعث افزایش طول عمر
شود. حالاچه فکر می کنید دوست دارید درهای شادی را به روی قلب تان باز
کنید.

  

خوشبختی ( قسمت هفتم )

1-راز سعادت در این است که کاری که به  تو واگذار شده دوست بداری.

2-دنیا اطاق انتظار سعادت است، همه در این اطاق جمع می شوند ولی به کمتر کسی اجازه ملاقات داده می شود.

3-سعادتمند کسی است که به مشکلات و مصائب زندگی لبخند زند.

4-سعادت مانند هر فضیلتی از دو چیز به وجود می آید: صرفه جویی و کوشش.

5-سعادتمند کسی است که در هجوم و مقابله ی مصائب خود را نبازد.

6-سعادت انسان در کار ، تفکر و سعی در حفظ شرافت و تقوی است.

7-سعادتمند کسی است که از هر خبط و خطایی که از او سر بزند تجربه ای جدید به دست آورد.

8-سعادت دیگران قسمت مهمی از خوشبختی ما است.

9-سعادت نتیجه یک زندگانی عقلانی است.

10-سعادت جامعه به مراتب مهمتر از سعادت فرد می باشد.

11-سعادتمند و عاقل کسی است که صبح هنگامی که از خواب بر می خیزد به خود بگوید : من خوشبختم.

12-سعادت یک ملت آن قدر که به سجایای اخلاقی و قوای روحی او بستگی دارد به سایر عوامل مادی مربوط نیست.

13-سعادت در سلامت نفس و بی آزاری است و محل آن نیز در افکار و گفتار و رفتار خودمان است.

14-سعادتی بالاتر از این نیست که آدمی بتواند حق و باطل را از یکدیگر تمیز بدهد و دل و جان را به نور معرفت روشن سازد.

15-ظالم از سعادت حقیقی دور ،و به شقاوت ابدی نزدیک است.

16-هرکس در طب خیر و سعادت دیگران باشد، بالاخره سعادت خودش را هم به دست خواهد آورد.

17-شادمانی و نیکبختی ما غالباً بسته به مهر و صفایی است که با دیگران داریم.

18-حُسن شهرت و نام نیک بزرگترین سعادت هاست.

19-فقط عدالت است که  می تواند عامل  خوشبختی شود.

20-خوشبخت ترین افراد کسی است که فضیلت دیگران را قدر بداند و از خوشبختی دیگران نیز احساس مسرت کند.

منبع:تبیان


  


رابطه خوش بینی و موفقیت در زندگی

انسان

 

 حقایق
طاقت فرسای زندگی روزمره، فضای کمی‌برای خوش بینی باقی می‌گذارد. خبرهای
متفاوت به این دلیل بر سر زبان ها می‌افتند که نشانه هایی از اعمال خشونت،
و خون و خونریزی در آنها وجود دارد. در مورد بحران غذایی در آفریقا
می‌شنویم، همه روزه افرادی بدون هیچ دلیل خاصی در خیابان های کشورهای
مختلف کشته می‌شوند، سوء استفاده از کودکان هر روز افزایش پیدا می‌کند، و
فاجعه های هواشناسی با گرم شدن جهانی کره زمین وخیم تر می‌شوند. هزینه های
درمانی با سرعتی بیش از یک جت بالا می‌روند و در صحبت های روزمره کودکان
شاهد بی حرمتی ها و دشنام دادن های بیشتری هستیم.

 

خود شما
هم ممکن است با خواندن پاراگراف اول دچار یاس و افسردگی شوید. اما صبر
کنید! هنوز جای امیدواری باقی است؛ در این دنیا چیزی به نام "هوش خوش
بینی" نیز وجود دارد. این نوع خوش بینی هیچ یک از حقایق تلخ دنیای امروزی
را انکار نمی‌کند، بلکه به دنبال یافتن راهی برای مقابله با مشکلات است.

 

 "مارتین
سلیگمن" که کار اصلی زندگی خود را بررسی و مطالعه بر روی خوش بینی و شادی
قرار داده، معتقد است که می‌توان هنر خوش بینی را آموزش دید و یاد گرفت.

این مراحل پایه ای را در نظر بگیرید:

 

1- بر روی چیزی تمرکز کنید که قدرت کنترل آنرا داشته باشید.

 خود
را درگیر مسائلی که از عهده تان خارج است نکنید. شاید نتوانید گرم شدن کره
زمین را کنترل کنید، اما می توانید در مصرف انرژی صرفه جویی کنید. شاید
نتوانید کل سیستم شرکت را کامپیوتری کنید، اما می‌توانید خودتان را با
مهارت های مدرن مجهز کنید.

 

2- وقایع را ارزیابی کرده و از متهم کردن خود دست بردارید.

همیشه
یک راه دیگر برای نگاه کردن به شرایط و موقعیت های مختلف وجود دارد. "لغو
سفر هوایی باعث شد من به ملاقات مهمی‌که برنامه ریزی کرده بودم نرسم."
کاری است که شده؛ تنها کاری که از دستتان بر می‌آید این است که ببینید چه
کاری را می‌توانید جایگزین آن امر کنسل شده بکنید.

 

3- به اندازه "کافی" فکر کنید.

 

زمانیکه توجه خود را به نداشته ها معطوف می‌کنیم، به راحتی از فکر کردن به چیزهایی که داریم محروم می‌شویم.

 

 به
عنوان مثال اگر در حال خواندن این مقاله هستید می‌توانید به خود بگویید به
اندازه کافی وقت، هوش و ذکاوت دارید و به کامپیوتر و اینترنت هم دسترسی
دارید.

 

4- به دنبال جمع آوری واکنش های خوش بینانه باشید.

 

مانند
یک کشاوزر که از زمین زراعی خود مراقبت می‌کند شما هم وظیفه دارید تا از
خوش بینی خود مراقبت کرده آنرا آبیاری کنید، غذا بدهید و در صورت لزوم حرص
نمایید.

 

 همه ما در
زندگی خود شاهد روزهایی بودیم که بدبینی به سراغمان آمده، همیشه باید با
حقیقت مواجه شوید و مراقب باشید تا تخیل و تفکرات پوچ و منفی ذهنتان را
اشغال نکنند.

حدس و گمان را کنار بگذارید و با مسائل و مشکلات خود
منطقی برخورد کنید. از خود بپرسید توانایی انجام چه کارهایی را دارید تا
با پاسخ به آن احساس قدرت بیشتری در وجودتان ایجاد شود. باید به حقایق
رجوع کنید و به دنبال گزینه های متفاوت باشید تا خدای نکرده به دام مطلبی
که الکساندر گراهام بل به ما اخطار داده نیفتیم: "آنقدر به یک در بسته
خیره نشوید تا دری را که باز است از خاطر ببرید."

 

5- به قدرت نسل آینده توجه کنید.

 کودکانی
که از پدر و مادرهای افسرده متولد می شوند گرایش بیشتری به افسردگی دارند.
کودکانی که دارای والدین خوش بین هستند، خودشان نیز بالطبع خوش بین تر
هستند. شما کدام گروه را انتخاب می‌کنید؟

البته باید توجه داشته
باشید که حتی اگر والدین شما منفی گرا بودند، خودتان باید مصمم شوید که بد
بینی را کنار بگذارید و افکار منفی را از خود دور کنید. بله شاید انجام
این کار قدری دشوار باشد اما اگر قدری تمرین کنید، خوش بینی به مرور زمان
ملکه ذهنتان خواهد شد.

سرانجام باید اظهار داشت که هوش خوش بین به
درستی می‌داند که تغییر و بی نظمی‌غیر قابل اجتناب است و باید از آن مانند
سایر موانع عبور کرد. در زمان بروز چنین شرایطی باید هر اقدامی‌که از
دستتان بر می‌آید انجام دهید؛ همین که مستعد تلاش کردن باشید، کفایت
می‌کند.

 

کاربران عزیز تبیانی : همانطور که می دانید
راه های خوش بینی و موفقیت و شادکامی و...را نمی توان در یک مقاله ودر چند
مورد خاص خلاصه کرد .امیدواریم  باتوکل به خدا ،کمک خواستن ازاو و همچنین
پیاده کردن موارد پیشنهادی ما
بتوانید به این هدف برسید.

 

منبع : سایت سیمرغ

 


  

لذت ببر ،این یک دستور است!

فرزند

شادی
خواستنی ترین و شیرین ترین احساس بشر است. زن و مرد ، پیر و جوان، ثروتمند
و فقیر پیوسته در جستجوی شادی اند و کیفیت زندگی خود را براساس میزان شادی
شان می سنجند.

از این رو انگیزه بسیاری از رفتارهای ما شاد شدن است.
حتی زمانی که با بیماری و تنگدستی، عدم امنیت و بی اعتمادی، نادانی و بی
عدالتی می جنگیم، می خواهیم این عوامل اندوه را از زندگی خویش برانیم تا
زمینه را برای ورود شادی فراهم کنیم. با گذشت زمان ، به تجربه آموخته ایم
که تا میهمان ناخوانده "غم" را از دل بیرون نکنیم، نمی توانیم پذیرای
احساس دلنواز و شیرین شادی باشیم.

یاد بگیریم که برای لذت بردن از زندگی به دنبال بهانه های بزرگ نباشیم.

امروزه
در نتیجه پژوهش های علوم مختلف شواهد و یافته های بسیاری در مورد شادی
وجود دارد. این یافته ها نشان می دهند که احساس شادی علاوه بر آن که شیرین
و دل انگیز است، وجودش سلامت و عمر انسان را افزایش می دهد و سبب برقراری
پیوند محبت آمیز میان افراد ، جلوگیری از آسیب های اجتماعی، و رشد و آرامش
جامعه بشری می شود.

 

 دکتر ریچارد لیارد در کتاب معروف و پژوهش خود به نام "شادی" که در سال 2004 منتشر کرده بر هفت عامل بزرگ زیر تاکید می کند:

ارتباطات خانوادگی، وضع اقتصادی، شغل، اجتماع و دوستان، وضع سلامتی، آزادی شخصی و ارزش های شخصی.

او
می گوید که این عوامل به ترتیب اهمیت نوشته شده اند و نتیجه می گیرد که
کیفیت روابط ما با دیگران بیش از همه چیز بر شادی مان اثر می گذارد.

این
نتیجه ای است که بسیاری از ما تجربه کرده ایم. او همچنین پژوهش های دیگری
را به عنوان شاهد می آورد تا تأکید کند که ثروت ، تنها وقتی سبب شادی
افراد می شود که آن ها را از مرحله فقر درآورده و موجب آسانی امرار معاش
شان شود. اما پس از این مرحله افزایش ثروت در بالا بردن میزان شادی نقش
چشمگیری ندارد.

داراترین مردم کسانی هستند که چشمه های شادی ارزان دارند.

نصایح
خردمندان جامعه ما و نوشته ها و گفته های تجربی بسیاری، حاکی از آن است که
همه می توانند با توجه کردن و عمل نمودن به هر یک از موارد زیر شادی خود
را افزایش دهند:

- سالم ماندن و از سلامتی خود مواظبت کردن.

- امنیت داشتن در خانه، محل زندگی، محل کار و جامعه.

- معنی دار کردن زندگی با داشتن آرزو و دنبال کردن هدفی ارزشمند و دست یافتنی.

- سرگرم بودن به شغلی که نه تنها با آن امرار معاش کنند بلکه از انجامش نیز لذت برند.

- توجه محبت آمیز به دیگران داشتن و مورد توجه و علاقه آن ها قرار گرفتن.

- مفید واقع شدن و کمک به دیگران، بودا می گوید: "شادی وقتی می آید که شما با کلمات و کارهای تان برای خود و دیگران مفید واقع شوید."

- داشتن تفکر و و نگرش مثبت.

- پذیرفتن خویش و به خود اعتماد داشتن.

- ارتباط سازنده داشتن و وقت گذارندن با افراد خانواده و دوستان خوب.

- بر شمردن نعمت های خود و سپاسگزار بودن.

- استفاده کردن و لذت بردن از موجودی خویش.

- مقایسه نکردن خود و دارایی های خویش با دیگران.

- آرام ماندن در رویارویی با غیر منتظره ها.

- عملی کردن هدف و خواسته های معقول خود.

- تعادل داشتن در کار، تفریح و...

- اعتماد داشتن و احترام گذاشتن به مردم.

- شوخ بودن و به زندگی خندیدن.

- بخشیدن خود و دیگران.

- اعتقاد داشتن.

- آزادی داشتن.

- با جرات بودن.

- کار گروهی کردن.

هنگامی که به دیگران مهربانی می کنیم، به زندگی آن ها نور و صفا می دهیم و آگاهیم که بخشندگان نور، خود در تاریکی نمی مانند.

هر
کس با توجه به ارزش های شخصی خویش می تواند موارد یاد شده را به ترتیب
اهمیت نوشته و عوامل شادی بخش ویژه خود را به آن ها بیفزاید و به کار
گیرد.

 

برای بسیاری از افراد دنبال کردن یک کار هنری می تواند
شادی پیوسته ای ایجاد کند. برخلاف بعضی از چیزها که یک باره به دست می
آیند و پس از مدتی وجودشان عادی شده و از شادی بخشی آن ها کاسته می گردد،
کار هنری شادی پایداری را سبب می شود. زیرا مهارت در هنر به تدریج به دست
می آید و هنرجو با دستیابی به هر سطح مهارتی برتر، شادی تازه ای به خود
هدیه می دهد.

با گزینش و اراده می توان از چیزهای ساده تر نیز شادمان شد.

بسیارند
افرادی که از گفت و گو با عزیزان، بازی و خنده کودکان، و پیاده روی با
دوستان لذت می برند. فراوانند آن ها که از تماشای پدیده های طبیعی چون
درخشش خورشید ، گل و سبزه، برف و باران، کوه  و دشت، آب و آبشار و ماه و
مهتاب به وجد آمده و آن ها را سرچشمه های شادی خود قرار می دهند.

زیبا و طبیعی است که ما هم در هر مکان و زمان، سببی برای شادی پیدا کنیم.

زیبنده و سازنده است که همیشه به یاد آوریم که مردم دیگر نیز چون ما خواهان شادی اند.

امید
بخش و برانگیزنده است که می دانیم می توانیم با یک نگاه ، سخن، یا کردار
محبت آمیز بر شادی آن ها بیفزاییم. هنگامی که به دیگران مهربانی می کنیم،
به زندگی آن ها نور و صفا می دهیم و آگاهیم که بخشندگان نور، خود در
تاریکی نمی مانند.

 

منبع : برگرفته از کتاب " رازهای جاودانه پیروزی  "

نویسنده : دکتر داریوش دهقان

با تلخیص


  




طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ