چرا مردها بی احساس می شوند؟
اغلب
مردهایی که در معرض استرس شدید قرار دارند در خود فرومیروند ، سکوت
میکنند و بیاحساس میشوند تا مسئله ی خود را به شکلی حل کنند.
از
آن جایی که طبیعت اصلی مرد ، مردانه و مذکر است برای مبارزه با استرس به
این نیاز دارد که خود را از معرکه عقب بکشد و مدتی را به تنهایی بگذراند.
از
آنجایی که طبیعت اصلی مرد ، مردانه و مذکر است برای مبارزه با استرس به
این نیاز دارد که خود را از معرکه عقب بکشد و مدتی را به تنهایی بگذراند.
این رفتار قدرت مردانه او را تشدید و تقویت میکند. بنابراین زمان مناسبی
برای رسیدگی به واکنشهای عاطفی و احساسی نیست. اغلب مردها در برخورد با
استرس ابتدا با احساسات خود قطع رابطه میکنند تا بتوانند به طور عینی و
منطقی با مسئله پیش آمده برخورد کنند.
زنها از این
رفتار مردها به هراس میافتند زیرا اگر قرار باشد زنی با احساسات خود قطع
ارتباط کند باید به قدری ناراحت باشد که بخواهد کسی را رد کند اما این
موضوع در مورد مردها صدق نمیکند در حالیکه مردها خود به خود در واکنش به
استرس با احساسات خود قطع رابطه میکنند.
مرد توانایی آن را دارد که در لحظهای در خود فرو برود و سکوت اختیار کند به همین شکل میتواند در لحظهای از این حال خارج شود.
وقتی
مرد از دنیای سکوت و تنهایی بازمیگردد ممکن است حرفی برای گفتن نداشته
باشد زیرا ممکن است به این نتیجه رسیده باشد که دلیل و موضوعی برای ناراحت
شدن وجود ندارد. در اغلب موارد وقتی مرد از سکوت و انزوا خارج میشود و
میگوید که همه چیز خوب و عالی است ، بهتر است زنش به این گفته او اطمینان
کند و در شرایط آرام قرار بگیرد.
وقتی
مرد ، زمان کافی برای درک کردن احساسات و نیازهای همسرش صرف نمیکند ، زن
به سادگی سردرگم میشود و امکان اینکه واکنشی شدید و بیتناسب نشان دهد ،
افزایش مییابد.
وقتی زنی احساسات خود را با شوهرش در میان میگذارد
اگر شوهر به حالت انفعالی به صحبتهای او گوش فرا دهد و امیدوار باقی
بماند که به زودی حرفهای زنش تمام خواهد شد ، روی او اثر میگذارد و بر
ابهامات یا ناراحتیهایش میافزاید.
وقتی زنها تصمیم
میگیرند مانند مردها رفتار کنند و به منطق بیش از احساسات خود بها بدهند
، گیج و سردرگم میشوند. به خصوص اگر قرار باشد زیر فشاری برای تصمیمگیری
باشند. معمولا وقتی زنی سردرگم است، میخواهد تصمیمی بگیرد در این زمان او
بیش از هر چیز به آرامش نیاز دارد و باید آرام بگیرد و احساساتش را مرور
کند. در این زمان است که میتواند به راحتی تصمیم بگیرد. وقتی مردی برای
درک کردن زنش به حرفهای او گوش میدهد خود به خود متعادلتر میشود و زن
زمانی متعادلتر میشود که بتواند حرفها و احساساتش را بازگوید و این
تنها زمانی میسر است که مردها بتوانند زبان تکلم زنها را بیاموزند و
زنها هم به طریقی سخن بگویند که مردها میل به شنیدن داشته باشند.
منبع : بر گرفته از سایت سیمرغ – با تغییر
تجلی ناز و نیاز در زن و مرد
ویژگی طبیعی و فطری زن بر « ناز» است و مرد بر « نیاز» و ترکیب این دو چه زیبا و مستحکم میباشد.شهید
مطهری به بهترین وجه این روانشناسی دقیق زن و مرد را شایسته توجه معرفی
کرده و اذهان را بدان معطوف ساخته است. توجه شایسته به این روحیه ذاتی زن
و مرد و رعایت پیامدهای آن، در استواری بنیان ازدواج کمال تأثیر را دارد.
استاد در بیان این ویژگی روحی و روانی زن و مرد میگوید:
« طبیعت،
مرد را مظهر طلب، عشق و تقاضا آفریده است و زن را مظهر مطلوب بودن و معشوق
بودن. این یکی از تدابیر حکیمانه و شاهکارهای خلقت است که در غریزه مرد «
نیاز و طلب» و در غریزه زن « ناز و جلوه » قرار داده است ... مرد خریدار
وصال زن است، نه خریدار رتبه او [نمیخواهد بنده بخرد]. منتهای هنر زن این
بوده که توانسته مرد را در هر مقامی و هر وضعی بوده است، به آستان خود
بکشاند.»(1)
آنگاه
که حیا و عفاف و خویشتنداری زن از میان برود و بخواهد در نقش مرد ظاهر
شود، اوّل به زن مُهر باطله میخورد ، بعد مرد مردانگی خود را فراموش
میکند، سپس اجتماع فرو میپاشد.
زن توانسته مرد را به
عنوان خواستگار به آستانه خود بکشاند و مردها را به رقابت با یکدیگر وا
دارد و با خارج کردن خود از دسترس مرد ، وضعی رمانتیک به وجود آورد.
مجنونها را به دنبال لیلیها بدواند و آنگاه که تن به ازدواج با مرد
میدهد، هدیه و پیشکشی از او به عنوان نشانه صداقت دریافت دارد. زن همیشه
مرد را میساخته و مرد اجتماع را. آنگاه که حیا و عفاف و خویشتنداری زن
از میان برود و بخواهد در نقش مرد ظاهر شود، اوّل به زن مُهر باطله
میخورد ، بعد مرد مردانگی خود را فراموش میکند، سپس اجتماع فرو
میپاشد.(2)
نقش هر یک از زن و مرد در مسئله عشق ناهمگون
نقش دیگری است. عارفان این قانون را به سراسر هستی سرایت میدهند.
میگویند قانون عشق و جذب بر سراسر موجودات و آفریدهها حکومت میکند ، با
این تفاوت که موجودات و مخلوقات از لحاظ اینکه هر آفریدهای وظیفه خاصی را
باید ایفا کند ، متفاوتند. سوز در یک جا و ساز در جای دیگر قرار داده شده
است. به قول فخرالدین عراقی:
عشق است که هر دم به دگر رنگ در آید ناز است به جایی و به یک جای نیاز است
در صورت عاشق چه در آید همه سوز است در کسوت معشوق چه آید همه ساز است
قانون
خلقت، جمال و غرور و بینیازی را در زن و نیازمندی، طلب، عشق و تغزل را در
مرد قرار داده است. ضعف زن در مقابل نیرومندی مرد به این وسیله تعدیل شده
است.(3)
به حفظ و بالنده ساختن این ویژگی فطری و طبیعی باید توجه شود. اینکه
اولیای دین به زنان دستور پوشش و حفظ حریم و دوری از آمیختگی و
همنشینیهای دوستانه بین زن و مرد دادهاند ، نیز حفظ حریم در رفتار و
گفتار را لازم شمردهاند، برای این است که عرضه زن و زیباییهایش در
جامعه، بیضابطه، ارزان و به وفور نباشد و مردها جز با پرداخت ارزش و بهای
مناسب و در چارچوبهای مشروع نتوانند از زیباییهای زن بهره گیرند تا هر
گاه با زنی ازدواج کردند ، قدر او را بدانند و در استواری ازدواج بکوشند.
حتی در دستورهای تربیتیِ دینی، به حفظ ناز در زن و پروردن نیاز در مرد
توجه شده است.
ویلیام جیمز فیلسوف معروف آمریکایی میگوید:
حیا
و خودداری ظریفانه زن غریزه نیست بلکه دختران حوّا در طول تاریخ دریافتند
که عزت و احترامشان به این است که به دنبال مردان نروند [و ندوند] ، خود
را مبتذل نکنند و از دسترس مرد خود را دور نگه دارند. زنان این درسها را
در طول تاریخ دریافتند و به دختران خود یاد دادند.(4)
شهید مطهری این حالت را هماهنگ با طبیعت زن در جهت حرمت او ارزیابی کرده و میگوید:
در
روایات اسلامی وارد شده که مرد از زن پر تمایل تر نیست، بلکه بر عکس است
لکن زن از مرد در مقابل تمایل خود، تواناتر و خوددارتر آفریده شده است.
این خصوصیت همواره به زن فرصت داده است که دنبال مرد نرود و زود تسلیم او
نشود و بر عکس مرد را وادار کرده است که به زن اظهار نیاز کند و برای جلب
رضای او اقدام نماید ... جنس نر همواره حالت و نقش متقاضی را داشته، نه
جنس ماده و جنس ماده همواره از خود نوعی بینیازی و استغنا نشان میداده
است ... (5)
آری، طبیعت زن را به عنوان مظهر « ناز» و مرد را به
عنوان مصداق « نیاز » آفریده ، در رفتار زناشویی حفظ این روحیه، سبب
شیرینی و لذت زندگی است، نیز به عنوان یک نکته مهم باید همیشه مورد توجه
باشد.
منبع:تبیان
برای
داشتن سعادت و آرامش مطلوب در زندگی زناشویی، ارتباط سالم سازنده میان زن
و مرد، نیاز اصلی است و حرف اول را می زند. در این عرصه موانعی بر سر راه
قرار می گیرد، که البته رفع آن ها تنها به خود همسران بستگی دارد و کاملاً
دو طرفه است. در این مقاله به بیان و بررسی برخی از آن ها می پردازیم.
1- سخت گیری و بی اعتمادی: سخت
گیری در خانواده مصادیق مختلفی دارد. از جمله آن ها می توان به بهانه گیری
در امور خانه اشاره کرد. صفت سخت گیری جزیی از منفی نگری است که از نظر
دین و اخلاق مذموم شمرده شده است. در گفتار و کردار آدمی همواره عیوب و
نقایصی وجود دارد. هر اندازه انسان منفی نگرتر باشد، از زمینه موجود برای
بهانه گیری، بیشتر بهره می جوید. گاهی در اثر عوامل مختلفی از قبیل علاقه
افراطی و یا بدبینی ممکن است زن یا مرد نسبت به هم حساسیت بی مورد پیدا
کنند. به طوری که در حفظ و پاکدامنی هم دچار وسواس و سخت گیری بی جا شوند.
این گونه رفتارها و کنترل های افراطی زمینه روانی را برای سقوط انسان به
سمت فساد و بی قیدی فراهم می کند. زیرا روح انسان در برابر فشار، عکس
العمل نشان می دهد و شانه خالی می کند.
2- ترشرویی: درست
است کسی که ناراحتی و خستگی روحی دارد، ناخود آگاه آثار آن در چهره اش
نمودار می شود. ولی اسلام به پنهان داشتن درد درون دستور می دهد. آزار
زبان بدترین آزارهاست. سرزنش، تهمت، دشنام و شماتت، هر کدام موجب آزار
دیگری می شود؛ که علاوه بر کیفر الهی و عقوبت اُخروی، آرامش و سلامت زندگی
را هم ، به هم می ریزد. اگر یکی از زوجین فردی عصبی است، طرف دیگر باید
بکوشد با درک موقعیت، از تحریک عصبانیت او خودداری کند و با سکوت و
خویشتنداری، او را در کنترل هیجان عصبی خویش یاری کند.
3- چشم و هم چشمی : بر
خلاف آن چه در تفکر عرف جا افتاده است، این مسئله هم از جانب زن و هم از
سوی مرد پیش می آید. تنها نتیجه این اخلاق، ایجاد اختلافات زناشویی است.
در صورتی که راه پیشگیری از این بیماری خیلی آسان تر است. طبق نظریه
قرآن، مؤمن آن است که به تمام تجملات و چشم و هم چشمی ها و اسراف ها پشت
پا می زند. سادگی اساس دین و شیوه بزرگان اخلاق بوده است. برخی همسران
پیوسته زندگی دیگران را به رخ همسر می کشند و با این وسیله او را تحقیر می
کنند. زن و شوهر موظفند برای حفظ روابط صمیمانه و مهر آمیز، یک بار و برای
همیشه دست از مقایسه های ویرانگر بردارند و به این وسیله، موجبات آزردگی
یا تحقیر طرف مقابل را فراهم نیاورند. گاه این نوع مقایسه ها به خانواده
های زن و شوهر نیز کشیده می شود و هر یک از دو طرف، خانواده و بستگان خود
را با بستگان طرف مقابل مقایسه می کند و امکانات و امتیازات آن ها را به
رخ همسر می کشد. در حقیقت این گونه رفتارها از ضعف های شخصیتی دو طرف
حکایت می کند و نشان می دهد که این قبیل افراد هنوز به رشد و بلوغ فکری و
روحی لازم نرسیده و راه و رسم زندگی مشترک را نیاموخته اند.
4- لجاجت : یکی از
شاخه های منیت، لجاجت است. خطر این رذیله به حدی بزرگ است که می تواند
اساس زندگی را مختل کند. برای درمان مساله خود را وادار به رفتار خلاف آن
کنید. جر و بحث آثاری مخرّبی بر روابط انسانی بر جای می گذارد و موجب دور
شدن از هم و دلخوری و رنجش خاطر همسران می شود. اغلب زن یا شوهر نظری را
ابراز می کند و با پافشاری، قصد تحمیل آن را بر دیگری دارد، هر چند آن نظر
ممکن است دقیق و درست نباشد. طرف مقابل هم برای فرار از این تحمیل با تمام
وجود در برابر آن موضع می گیرد. تجربه نشان داده در همه این موارد،
معمولاً جدال بر سر حق و باطل نیست. بلکه بر سر «خود» و به کرسی نشاندن
حرف خود است. لذا فخر فروشی بر برتری های خود از موانع خوشبختی است و دین
ما خود خواهی را از وسوسه های شیطانی می داند.
5- توقعات بی جا: زندگی
زناشویی میدان مشترک کمال زن و مرد محسوب می شود. بنابراین برای داشتن
آرامش و رضایت از زندگی، باید میزان خواسته ها و انتظارات زن و مرد از هم
متناسب با قدرت و توان طرف مقابل باشد. در غیر این صورت فشار های روانی بر
زندگی حاکم می شود. به گونه ای که زحمات و محبت های طرف مقابل را درک
نکرده و یا برای آن اهمیتی قائل نشده و این برخورد به مرور زمان اختلال
شدیدی در روابط همسران ایجاد می کند.
6- انتقاد ناپذیری: اسلام و تربیت دینی کاملاً روحیه انتقاد پذیری را تأیید می کند. امام
جواد (ع) می فرمایند : مومن نیاز دارد به توفیقی از طرف خدا و به پندگویی
از طرف خودش و به پذیرش از کسی که او را نصیحت کند .(3) خطر انتقاد ناپذیری، این است که با از بین بردن محبت میان زن و شوهر حس لجاجت را در آنان تقویت می کند.
7- سوء تفاهم : در
سخن گفتن باید روشی را در پیش گرفت که از بروز سوء تفاهم جلوگیری شود. چه
بسا اتفاق می افتد که گفته ها با شنیده ها همخوانی ندارد. برخی افراد به
جهت دارا بودن روحیه ای خاص، برای دچار شدن به سوء تفاهم به شدّت آماده
اند و ذهن آن ها از هر سخنی، برداشتی نا مطلوب دارد. این افراد از خوش
بینی بی بهره اند و حفظ روابط با آن ها بسیار دشوار است. برخی روان شناسان
عامل اصلی اختلافات
زناشویی را سوء تفاهم می دانند. بنابراین همسران باید از گمان های بی
اساس، تعبیر و تفسیرهای منفی و وسواس های فکری خودداری کنند تا آسیبی به
روابط زناشویی شان وارد نشود. در یک ارتباط سالم گلایه ها و دلخوری ها و
رضایت ها و خشنودی ها نیز به طور مناسب مطرح می شود. طرح گلایه هر چند در
جای خود لازم است، اما نباید در بیان آن ها زیاده روی کرد. در بیان گلایه
باید موقع شناس بود و فرصت مناسبی را برای این کار در نظر گرفت.
خانم
های محترم تبیانی : به این مقاله و مقالاتی این چنین که به منظور بهبود
روابط شما دوستان تبیان تهیه می شود ، تنهابه عنوان یک مطلب ساده نگاه
نکنید بلکه دستور العمل زندگی خود قرار دهید و بعد از مدت کوتاهی نتیجه اش
را در زندگی خود ببینید . بخش خانواده برای شما آرزوی بهترین زندگی و عمیق
ترین روابط زناشویی را دارد و با توجه به مشغله ی بیشتر آقایان و
همچنین توانایی خانم ها در مهرورزی و گذشت اولین قدم را شما بردارید و با
نظراتتان باما همراه باشید .
***
هر
کسی به شخصیت خویش علاقهمند است. خودش را دوست دارد. دلش میخواهد دیگران
به شخصیت او احترام بگذارند. هر کس شخصیت او را محترم بشمارد ، محبوبش
واقع میشود. از توهین کنندگان متنفر است.
بزرگداشت همسرشما را کوچک نمیکند ، لیکن به او نیرو و توانایی میبخشد و برای کوشش و فعالیت آمادهاش میگرداند.
حب
ذات و علاقه به احترام یک امر غریزی است ، لیکن همه کس حاضر نیست احساس
درونی شوهر شما را اشباع کند و به وی احترام بگذارد. در خارج منزل باافراد
گوناگون و بیادب برخورد میکند و بسا اوقات مورد توهین قرار میگیرد. و
به شخصیتش لطمه وارد میشود. از شما که یار و غمخوارش هستید انتظار دارد
اقلا در خانه احترامش کنید .بزرگداشت او شما را کوچک نمیکند ، لیکن به او
نیرو و توانایی میبخشد و برای کوشش و فعالیت آمادهاش میگرداند.
خانم گرامی!
به
شوهرت سلام کن. همیشه با لفظ شایسته ، او را مخاطب قرار بده. موقع سخن
کلامش را قطع نکن. به او احترام کن. با ادب حرف بزن. بر سرش داد نزن.
اگر
با هم به مجلسی میروید او را مقدم بدار. او را با اسم صدا نزن. در حضور
دیگران از او تجلیل و تعریف کن. به فرزندانت سفارش کن به پدرشان احترام
بگذارند. اگر بیادبی کردند توبیخشان کن. در حضور مهمانها نیز احترامش
بگذار و به اندازه آن ها بلکه زیادتر از او پذیرایی کن. مبادا در مجلس
مهمانی وجود شوهرت را نادیده بگیری و تمام توجهت به مهمانها معطوف باشد.
وقتی
درب منزل را میزند سعی کن خودت درب را باز نموده با لب خندان و چهرهی
باز به استقبالش بروی. آیا میدانی همین عمل کوچک چه اثر نیکویی در روح
شوهرت خواهد گذاشت!!
بزرگداشت او شما را کوچک نمیکند ، لیکن به او نیرو و توانایی میبخشد و برای کوشش و فعالیت آمادهاش میگرداند.
شاید
در خارج منزل با دهها مشکل مواجه بوده و با روح پژمرده وارد منزل شود.
استقبال کردن شما با لب خندان روح تازهای در کالبد خسته او دمیده و دلش
را آرامش میدهد.
در حضور مهمانها نیز احترامش بگذار و به اندازه آن ها بلکه زیادتر از او پذیرایی کن.
ممکن
است خانمها از این سخن تعجب نموده بگویند: چه پیشنهاد عجیبی! زن به
استقبال شوهر برود و خوش آمد بگوید! شخص بیگانه و غریبی که نیست تا احتیاج
به استقبال و خوش آمد داشته باشد!
البته این طرز تفکر از تربیت غلط
ماست، کی گفته که برای دوستان و خویشان لازم نیست ادب و احترام را رعایت
کنیم. مهمانی که به منزل شما وارد میشود از او استقبال میکنید ، خوش آمد
میگوئید ، احترام میکنید ، پذیرائی مینمائید و این عمل را یک رفتار
عقلائی و یکی از آداب و رسوم زندگی میشمارید.
از شما انصاف
میخواهم ، مردی که از صبح تا شب برای تامین زندگی و رفاه و آسایش شما
تلاش میکند و در این راه با صدها مشکل روبرو شده، آنگاه حاصل دسترنج خویش
را در طبق اخلاص نهاده ، درب خانه را میکوبد که در اختیار شما بگذارد ،
آیا ارزش آن را ندارد که برای خوشنودی و احترام او تا درب خانه قدم رنجه
فرمایید و با لب خندان یک خوش آمد گفته دلش را شاد گردانید؟
نگویید:
چون با هم مانوس هستیم انتظار احترام ندارد ، بلکه از شما بیشتر از دیگران
انتظار احترام دارد. اگر احترام نکردید و سکوت کرد دلیل آن نیست که توقع
ندارد ، بلکه برای رعایت شما از خواسته درونی خویش صرف نظر نموده است.
خانم محترم!
اگر
به شوهرت احترام نمودی او هم در مقابل به شما احترام خواهد گذاشت. رشته
محبت در میان تان استوارتر و پیمان زناشویی بادوامتر خواهد شد. به خانه و
زندگی و کسب و کار دلگرم میشود و نتیجهاش عائد شما میگردد.
بـرخـی
تـصورات غـلــط در بدو آشنایی و شکل گیری رابطه می تـواند منجر به شکست و
ناکامی گردد از جـمـله آنـهـا می توان به موارد زیر اشاره کرد:
1- شمـا تـصـور می کنـیـد تنها به صرف آنکه شریک خود را دوست دارید می توانیـد وی را به دلخواه خودتان تغییر دهید.
2- شما تصور می کنید خواسته و امیال شما همان خواسته و امیال شریک جدیدتان میباشد.
3-
شما تصور می کـنـیـد عشـق و رابــــطه جاودانه است: مادامی که من عاشـق
شریک زندگی خود باشم و انـرژی، پول و وقت خود را برای وی مصروف دارم، او
نیز همیشـه درکنار من خواهد ماند.
4- شما تصور می کنید همواره شریک
زندگیتان می باید در دسترس و فریاد رس شما باشد. حتی اگر شما در بدترین
شرایط و سطح در زندگی باشید. چون فداکاریهای بسیاری در حق وی روا داشته
اید.
5- شما تصور می کنید شریک زندگی شما مسئول شادی، خوشبختی و آرامش در زندگی شما میباشد.
تمام تصورات فوق اشتباه می باشد. اکنون به نکات زیر برای هر چه موفقیت آمیز گشتن رابطه جدیدتان به دقت توجه کنید:
1- شما قادر به تغییر دادن فرد دیگری نمی باشید. شما تنها قادرید خودتان را تغییر دهید که
چگونه با تحولات پیرامون خود کنار بیایید. آیا شما می خواهید که شریک شما
همان شخصیت و ماهیت اصیل خود را حفظ کند و یا آنکه کسی باشد که خود مایل
به آن نیست؟
2- عشق و رابطه عبارت است از: برآورده ساختن دو جانبه نیازها.
ممکن است در مواقعی شریک شما در شرایط روحی نامساعد قرار گیرد و تمایلی
نداشته باشد که شما در کنار او باشید و به تنهایی نیاز داشته باشد. این
واقعیت را بپذیرید. عشق تبادل انرژی میان دو انسان است.
3- بطور طبیعی ما همگی به سمت فردی گرایش می یابیم که از ارتعاشات انرژی بالاتری نسبت
به ما برخوردار باشد. بنابراین کسی که غرغرو، بد خلق، دمدمی مزاج،
پرخاشگر، کینه توز و خودخواه باشد طبعا ما را جذب خود نمی کند. بر عکس
فردی که بشاش، سرحال، شاد، و برخوردار از اعتماد بنفس و خودباوری بالا و
سالمی باشد ما را مجذوب خود خواهد ساخت.
4- شادی و خوشبختی
یک حالت ذهنی می باشد که ما مختار به انتخاب آن می باشیم. تمام شادیها و
رنجها و اندوهها توسط خود شما خلق می گردند و از خارج شما و یا توسط
دیگران سرچشمه نمی گیرند. بنابراین شریک خود را مسئول خوشبخت ساختن خودتان
ندانید. خلاصه شما نباید برای برآورده سازی نیازهای احساسی خود به شریک
خود وابسته باشید. تنها این شما هستید که مسئول احساسات خود و خلق لحظات مثبت و شیرین در زندگی خود می باشید.
5-
منتظر شریک زندگی ایده آل برای آغاز یک رابطه نباشید. و یا آنکه از شریک
خود انتظار کامل بودن نداشته باشید. ممکن است روزی شریک شما دست به عملی
زده و یا حرفی بزند که سبب رنجش، خشم و نا امیدی در شما گردد. اما بدانید
که هیچکس کامل نیست حتی شما. بنابراین منصفانه جایز الخطا بودن انسانها را بپذیرید.
منبع: ندای مشاور