اگر
به انسان وساختار وجودی او، چه ازلحاظ جسمی و چه از نگاه روحی، بنگریم و
از این رهگذر، نظری به انگیزه های نهفته و امیال گوناگون خفته در سرشت و
خمیرمایه وجودی او که «فطرت» نامیده می شود ، بیندازیم به راحتی درمی
یابیم که ازجمله نیرومندترین، بزرگترین و برترین نیروهای موجود در او ، حس
و غریزه «جنسی» است.
میلی نیرومند که اگر درمسیر صحیح و راه درست
خویش هدایت نشود ، به سهولت سرچشمه گناهان بزرگ و معاصی نابخشوده می شود و
پیامدی جز تبدیل زندگی پرنشاط و پویای انسانی به جان کندنی سراسر حزن،
اندوه و تباهی درپی نمی آورد.
نگاهی کوتاه به خون ریزی ها،
جنگ ها و عصیان های پدیدارشده درتاریخ تمدن بشری، بیش از همیشه، این
واقعیت تلخ را جلوه گر می سازد که:انسان درهیچ زمینه ای به این اندازه و
پایه آسیب پذیر نیست و هیچ نیرویی درایجاد سرکشی در نهاد او ، به پای این
میل غریزی نمی رسد.
اندیشمندان و روشنفکران، با توجه به
چنین نکته ای، از دیروز تا به امروز همراه با طرح فرضیه های گوناگون و
ارائه نظریه های مختلف، سعی درمقابله اصولی و از رهگذر آن ، چاره جویی
بنیادین در رویارویی با این غریزه و میل فطری داشته اند و دراین راه ،
تاکنون نظریه های مختلف و متفاوت را بیان کرده اند. گروهی چون مانی، بودا
و تولستوی گفته اند که این میل نهفته و غریزه ذاتی را به کلی باید از بین برد تا انسان و جامعه انسانی از آسیب های آن در امان باشد و گروهی دیگر چون فروید درمقابله با این نظر «افراطی» چنین گفته اند که بازگشایی سدها و مجوز پیش روی به این میل در جامعه سبب ساز کاهش میزان جرم و ارتکاب جنایت در جامعه می شود.
درگیر
و دار کشاکش میان این دونظر ، که یکی جانب « افراط » می پیماید و دیگری
جانب « تفریط » مکتبی زندگی آفرین چون « اسلام » که همواره از جایگاه
«اعتدال» و گریز از « افراط » و « تفریط » سخن می گوید ، راهکاری میانه و
معتدل را ارایه کرده است.
راهکاری که به رغم گذشت
چهارده قرن از پیدایی آن، هنوز بوی تازگی از آن برمی خیزد ، اسلام، میل
جنسی را به « رسمیت » می شناسد و حتی آن را پلید نیز نمی داند به شرط آن
که به درستی و با شیوه ای مناسب در مسیر « انسان ساز » خویش به حرکت درآید.
راهکار مکتب « اسلام » درچنین اندیشه ای و درمقام عمل به آن به طورکلی، در دو راهبرد زیر خلاصه می شود:
الف- اقدام های کوتاه مدت و میان مدت چون ازدواج سهل و آسان درجامعه و ترویج فرهنگ آن درمیان اقشار گوناگون به ویژه جوانان.
ب-
اقدام های بلندمدت و اساسی چون ازبین بردن زمینه های به کارگیری ناسالم
این میل درجامعه برپایه دستورات و ارزش هایی چون: حجاب، عفاف، خویشتنداری
و پرهیز از اختلاط بی رویه زنان و مردان.
این دو راهبرد که
برگرفته از دستورات صریح و فرمان های روشن پروردگار درقرآن، کلام الهی،
است ما را دربیان فلسفه وجودی و «وجوبی» حجاب، و به بیانی درست تر پوشش،
با نکاتی چون نکات زیر مواجه و روبرو می سازد:
الف- «امنیت» در معنای عام و در تمام ابعاد.
ابعاد اجتماعی،
اقتصادی، فرهنگی و حتی روانی، از جمله مسایلی است که در اندیشه اسلامی به
آن، توجه کافی شده است. این اندیشه و توجه ، تا بدان پایه از ارزش و
اعتبار برخوردار است که از عمده وظایف دولت اسلامی، « ایجاد امنیت همه
جانبه در جامعه» است.
این بار
هیجان و التهاب آن چنان است که گاه فرد را به بیماری روانی مبتلا می سازد
و از این رو، او را به اعمالی وا می دارد که سرچشمه بسیاری از مفاسد و
معاصی دیگر می شود.
ب- نگاهی گذرا به متلاشی شدن خانواده ها در جوامع مختلف .
نکته
ای مسلم را به خودنمایی وامی دارد و آن این است که: درهم شکستن حریم
خانواده و برهنگی روزافزون در جامعه انسانی، جدایی(طلاق) و از هم گسیختگی
خانواده ها و در پیامد آن، پدیده ای تلخ و جانسوز چون «فرزندان طلاق» را
درپی می آورد ، زیرا در بازار آزاد برهنگی، زنان به صورت « کالای مشترک»،
به شمار می آیند و دیگر پیوند زناشویی قداست و پاکی خاص خویش را میان دو
نفر که به یکدیگر تعلق خاطر دارند ، ندارد . چراکه هر روز مردی را در دام
زنی دیگر و زنی را در دام مردی دیگر فرومی افتد.
در
بازار آزاد برهنگی، زنان به صورت « کالای مشترک»، به شمار می آیند و دیگر
پیوند زناشویی قداست و پاکی خاص خویش را میان دو نفر که به یکدیگر تعلق
خاطر دارند ، ندارد . چراکه هر روز مردی را در دام زنی دیگر و زنی را در
دام مردی دیگر فرومی افتد.
از
دیگر دلایل این فلسفه «وجوبی» است. نگاهی کوتاه به آمار تولد فرزندان
نامشروع در کشور ایالات متحده آمریکا (سال 1999میلادی) نشان گر آن است که
درحدود فرزندان تازه تولد یافته، فرزندان تازه ولادت یافته نامشروع هستند.
اگر صادقانه و با انصاف به شکل گیری چنین روندی نظر اندازیم، مشاهده می
کنیم که از جمله بسترسازهای اساسی در وقوع چنین فرآیندی، برهنگی و روابط
بی حد و حصر در میان زنان و مردان است.
د- هنگامی که «برهنگی» زن در جامعه به ارزش تبدیل شود ، پیامد طبیعی آن «افزایش » روزافزون آرایش و خودنمایی او در جامعه است.
در چنین جامعه ای، زن دیگر از راه ارایه «علم»، «آگاهی» و «دانایی» ارزش
نمی یابد. بلکه چون «عروسکی» از راه جاذبه جنسی افزون تر به وسیله کسب
درآمد گروهی انسان آلوده تبدیل می شود و کار را به جایی می رساند که این
اصل در جامعه، پای می گیرد که: «هرچه جاذبه جنسی افزون تر، ارزش شخصیتی
بیشتر!»
در ایران پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، بیش ترین شهرت
زنان در وسایل ارتباط جمعی و افکار عمومی از آن زنان «هنرپیشه» و «آوازه
خوان» بود؛ آن چنان که هرچه این زنان در شکستن حریم اخلاقی جامعه از خود
سخت کوشی بیشتری نشان می دادند، به همان اندازه، بر صفحه مطبوعات و قاب
تلویزیون از ارزشی افزون تر برخوردار می شدند.
منبع:تبیان